دل و دماغ نمانده، میدانم. روزگار گران شده و جان ارزان، میدانم.
ولی یلدا را حذف نکنید، دور نزنید، از روی آن یک دقیقه اضافه نپرید و برای رفتن به فردای یلدا عجله نکنید.
نیاکان ما، موسسهای خوش ذوق یلدا، کاشفان همان یک بند انگشت درازتر بودن شب، گیر و گرفتاری زیاد داشتهاند؛ سیل به خانههاشان، آفت به مزرعههاشان و گرگ به گلههاشان میزده.
اما خوب میدانستند که زندگی زودپز جوشانیست که هر آن ممکن است بترکد.
برای این روزهای تلخ مبتلا به کرونا،یلدا سوپاپ خوبیست؛ یک مشت تخمه بخرید، دو تا انار؛ با چند قاشق شکر سوهان عسلی درست کنید؛ یک پیاله گندم برشته کنید؛ دمنوش دم کنید؛ چراغ سهفتیلهای قدیمی را راه بیندازید؛ رویش پوست پرتقال بگذارید و یلدا را جشن بگیرید.
دورهمی نگیرید؛ اما خانواده کوچکتان را دور هم جمع کنید.
تلویزیون را خاموش کنید...موبایلها را کناری بگذارید...
حافظ بخوانید؛ از دو سه روز جلوتر یک قصه شب یلدایی حفظ کنید، جمشید و خورشید، امیرارسلان، ماهپیشونی...
شاد باشید تا آب ریخته نشود به آسیاب اهریمنی که ما را کِز و سوخته و ساکت میخواهد، ما را عزادار و افسرده میپسندد، ما را شباشب و بیسحر دوست دارد.
منتظر نباشید سال بعد، سالهای بعد یک آخر آذر بیدغدغه بیاید، نمیآید... هر سال گیر خودش، گرفتاری خودش...
ذخایر خوشی را برای بازی فینال نگذارید.
همین شبی که در پیش داریم متاع ساده و کمادعای ماست.
دریابید....
یلداتون پر از دلخوشی وزیبایی ❤️🌹🌹❤️
...