"بهار" دارد هر ثانیه نزدیک تر می شود
و تقویم، مانند هرسال، درست سرِ ساعت، به وعده ی دیرینه اش عمل خواهد کرد.
همه چیز ، دارد طبیعی و بی دخالتِ آدم ها پیش می رود
بازهم خیابان ،بازهم عطرشکوفه و پامچال وشمعدانی، بازهم امید ،
و بازهم دلهره ای شیرین و آشنا ...
همه مان هر سال چنین روزهایی ، جوری هیجان داریم که انگار قرار است اتفاقِ عجیبی بیفتد.
هربار، سال، تحویل می شود، زمین؛ سبز ، درختان؛ پرشکوفه و آسمان؛ آفتابی و روح نواز ... اما ما به همان زندگیِ معمولیِ متحول نشده مان بر می گردیم.
ما بارها امتحان کرده ایم و می دانیم که با دگرگونیِ طبیعت، دگرگون نخواهیم شد.
می دانیم که بهار، فقط یک فصل است
که تغییر دنیای ما به خودمان بستگی دارد نه ساعت ها و فصل ها !
که اگر قرار به تغییر باشد؛ در زمستان و پاییز هم میشود تغییر کرد و بهتر شد
ما همه ی اینها را می دانیم
اما باز هم مشتاقیم به این لحظه شماری و تغییرِ چند روزه
مشتاقیم به چیدن هفت سین و
مشتاقیم به این اشتیاقِ خاطره انگیز و اصیل ...
ما آخرش را می دانیم، فقط دلمان آنقدر از تکرارِ روزها گرفته ، که فقط دنبال بهانه ایم برای جشن گرفتن !
دنبال بهانه ایم برای باهم بودن ...
و چه بهانه ای بهتر از عید ؟!
من هم با اینکه می دانم با بهار؛ چیزی عوض نخواهد شد ، اما هر سال همین موقع، مشتاقانه منتظرش می مانم و آمدنش را جشن می گیرم
من این بهانه ی کوچک خوشبختی و این رسم آباء و اجدادی ام را دوست دارم ...
#نرگس_صرافیان_طوفان