عکس حلوا زعفرانی
AFG
۷۶
۷۷۷

حلوا زعفرانی

۲۳ اردیبهشت ۰۰
#جان_مادر_کجاستی
شب سردی است ، و من افسرده.
راه دوری است ، و پایی خسته.
تیرگی هست و چراغی مرده.
می‌کنم ، تنها، از جاده عبور:
دور ماندند ز من آدم‌ها.
سایه‌ای از سر دیوار گذشت،
غمی افزود مرا بر غم‌ها.
فکر تاریکی و این ویرانی
بی خبر آمد تا با دل من
قصه‌ها ساز کند پنهانی.
نیست رنگی که بگوید با من
اندکی صبر ، سحر نزدیک است:
هردم این بانگ برآرم از دل:
وای، این شب چقدر تاریک است!
خنده‌ای کو که به دل انگیزم؟
قطره‌ای کو که به دریا ریزم؟
صخره‌ای کو که بدان آویزم؟
مثل این است که شب نمناک است.
دیگران را هم غم هست به دل،
غم من ، لیک، غمی غمناک است.

انگار این شعر حرفای وطنمو میگه ، خاکی که ازدرد و رنج خسته ست😔 خاک پاکم ازعمق وجودمان خواهان نابودی تک تک دشمنانت هستیم...

افغانستان من امروز در غم دخترکانی است که با آرزوی فردایی بهتر با آینده ای روشن راهی مدرسه شده بودند.کودکانی که آرزوی آنها جوی خون شد و بهای آن را هیچکس نخواهد داد.

شهادت گوارای وجودتان
...
نظرات