چند سال پیش از بچههای مدارس ابتدایی در آمریکا خواستند برای خدا نامه بنویسند و هر چه که دلشان میخواهد به خدا بگویند. این نامهها بعدا در کتابی با عنوان نامههای کودکان به خدا، به چاپ رسید و مورد توجه قرار گرفت و به چندین زبان ترجمه شد، این نامهها از آنچنان صداقت و سادگی و لطافت کودکانهای لبریز است، که خواننده را به شوق میآورد.
خدای عزیز،
به جای این که بذاری مردم بمیرن و افراد جدیدی خلق کنی، چرا فقط همینهایی که زنده هستند رو حفظ نمیکنی؟
خدای عزیز،
آیا تو واقعاً میخواستی زرافه اینطوری باشه یا اینکه این یک اتفاق بود؟
خدای عزیز،
توی تعطیلات ما اون قدر بارون اومد که پدرم قاطی کرد و یک چیزائی در مورد تو گفت که مردم نباید بگن، یک وقت اذیتش نکنی ها!
خدای عزیز،
واقعا در زمان نوشتن کتاب مقدس، اونها این قدر تخیلی حرف میزدن؟
خدای عزیز،
اگه واقعا منظورت اينه كه بايد با ديگران همون كاری رو كرد كه اونا با تو میكنن، پس من بايد حساب برادرم رو برسم!
خدای عزیز،
من بهت فکر میکنم، حتی بعضی وقتها که مشغول دعا هم نیستم!
خدای عزیز،
من آمریکایی هستم، تو چطور؟
خدای عزیز،
بابت برادر کوچولویی که بهم دادی ازت ممنونم، ولی دعای من برای یه توله سگ بود
خدای عزیز،
این خطها رو کی دور کشورها کشیده؟
خدای عزیز،
شرط میبندم که کار خیلی سختیه که همهی آدم های دنیا رو دوست داشته باشی، من که فقط 4 نفر توی خانوادهام دارم هرگز نتونستم این کار رو بکنم.
خدای عزیز،
لطفا یه تعطیلی دیگه هم بین "کریسمس" و "عید پاک" بذار. الآن هیچ چیز خوبی اون وسط نیست.
خدای عزیز،
اگه یکشنبه داخل کلیسا رو نگاه کنی، کفشهای نوام رو بهت نشون میدم.
خدای عزیز،
اگه قراره بعد از مرگ ما دوباره بیاییم و کس دیگهای بشیم، خواهش میکنم من رو به جنیفر هورتون تبدیل نکن، ازش متنفرم!
خدای عزیز،
من دوست دارم مثل اون مرد در کتاب مقدس نهصد سال زندگی کنم.
خدای عزیز،
اگه تو بهم یه "چراغ جادو" مثل "علاءالدین" بدی، من هر چی که بخوای رو بهت میدم به جز پولم و شطرنجم.
خدای عزیز،
ما خوندیم که "ادیسون" روشنایی رو اختراع کرد ولی در کلاس یکشنبهها (کلاس مذهبی در کلیسا) اونها میگن که کار تو بوده. شرط میبندم که اون ایدهی تو رو دزدیده.
خدای عزیز،
شاید هابیل و قابیل اینقدر با هم دعوایشان نمیشد اگر هرکدام اتاق خواب جداگانهای داشتند، برای من و برادرم که موثر بود!
#نامهی_کودکان_به_خدا