![عکس شیرینی پرتقالی?](https://cdn2.sarashpazpapion.com/p/o/2022/03/12/29c395bc5e0e542bbe69bf766662bf53OSNNbU2YX0hbVCnA0.jpg)
شیرینی پرتقالی?
۲۲ اسفند ۰۰
کپشن خوانده شود
وقتی از من خواستگاری کرد، به او گفتم: «اگر با هم ازدواج کنیم، هیچوقت اجازه نمیدهم بروی.» او خندید و گفت: «پس محکم نگهام دار.»
ما به ماه عسل رفتیم. فکر شیرجه زدن از صخره در دریاچه احمقانه بود. او بازنگشت.
وقتی او را به ساحل کشیدم و احیای قلبی ریوی را انجام دادم، گریه میکردم و فریاد میزدم: «نمیگذارم بروی…» او صدای مرا شنید و شروع به نفس کشیدن کرد.
✰✰✰✰✰
من ۱۹ ساله بودم و او ۲۴ ساله بود. او اولین عشق من بود. ما دو سال با هم بودیم و من عاشقش بودم. یک روز به من گفت: «دیگر نمیخواهم با هم قرار بگذاریم.» من نابود شدم. سپس یک حلقه درآورد و گفت: «میخواهم با تو ازدواج کنم.»
پنج سال بعد به او گفتم: «عاشق یکی دیگر شدهام.» او درحالیکه پریشان شده بود، با تعجب پرسید: «چه کسی؟» گفتم: «پسر یا دخترمان، هنوز نمیدانم.»
انتقام شیرین است.
✰✰✰✰✰
سه سال بود با هم زندگی میکردیم. او اصلاً احساساتی نبود. من در حال پختن شام بودم که از پنجره بیرون را نگاه کردم و دیدم روی زمین با گل رز نوشته شده: «مری، دوستت دارم…»
من برای دختری که این پیام برایش نوشته شده بود، خوشحال شدم و بعد فهمیدم خودم هم مری هستم!
با خودم فکر کردم: «یعنی کار اوست؟» درست همان لحظه پیام داد: «کمی گوشت سرخ کن، گرسنه هستم. خیلی طول کشید با گلبرگهای رز بنویسم که دوستت دارم!»
وقتی از من خواستگاری کرد، به او گفتم: «اگر با هم ازدواج کنیم، هیچوقت اجازه نمیدهم بروی.» او خندید و گفت: «پس محکم نگهام دار.»
ما به ماه عسل رفتیم. فکر شیرجه زدن از صخره در دریاچه احمقانه بود. او بازنگشت.
وقتی او را به ساحل کشیدم و احیای قلبی ریوی را انجام دادم، گریه میکردم و فریاد میزدم: «نمیگذارم بروی…» او صدای مرا شنید و شروع به نفس کشیدن کرد.
✰✰✰✰✰
من ۱۹ ساله بودم و او ۲۴ ساله بود. او اولین عشق من بود. ما دو سال با هم بودیم و من عاشقش بودم. یک روز به من گفت: «دیگر نمیخواهم با هم قرار بگذاریم.» من نابود شدم. سپس یک حلقه درآورد و گفت: «میخواهم با تو ازدواج کنم.»
پنج سال بعد به او گفتم: «عاشق یکی دیگر شدهام.» او درحالیکه پریشان شده بود، با تعجب پرسید: «چه کسی؟» گفتم: «پسر یا دخترمان، هنوز نمیدانم.»
انتقام شیرین است.
✰✰✰✰✰
سه سال بود با هم زندگی میکردیم. او اصلاً احساساتی نبود. من در حال پختن شام بودم که از پنجره بیرون را نگاه کردم و دیدم روی زمین با گل رز نوشته شده: «مری، دوستت دارم…»
من برای دختری که این پیام برایش نوشته شده بود، خوشحال شدم و بعد فهمیدم خودم هم مری هستم!
با خودم فکر کردم: «یعنی کار اوست؟» درست همان لحظه پیام داد: «کمی گوشت سرخ کن، گرسنه هستم. خیلی طول کشید با گلبرگهای رز بنویسم که دوستت دارم!»
...
دستورپخت های پیشنهادی
![شیرینی پرتقالی](https://cdn.sarashpazpapion.com/files/recipes/pictures/thumb/2018/11/19/439c4785a0bbcd1ab5ff9c24f61793acVNJrllpQry2gHceG.jpg)
شیرینی پرتقالی
![شیرینی پرتقالی با پنیر خامه ای](https://cdn.sarashpazpapion.com/files/recipes/pictures/thumb/defvh4cj1cv1lgihl6g00uhk9c13352ch9LyDrwDyKk9Z50w.jpg)
شیرینی پرتقالی با پنیر خامه ای
![شیرینی خشک پرتقالی](https://cdn.sarashpazpapion.com/files/recipes/pictures/thumb/2017/03/18/b71b4799797a50974ebbf7c02901fc16JiXW00z9BqKjSgqs.jpg)
شیرینی خشک پرتقالی
![شیرینی لوکوم پرتقالی](https://cdn.sarashpazpapion.com/files/recipes/pictures/thumb/2020/09/06/37fbc2c02ff41cd4fbded97f62958534rSiTaky8gPj6z11Y.jpg)
شیرینی لوکوم پرتقالی
![شیرینی شکلاتی پرتقالی](https://cdn.sarashpazpapion.com/files/recipes/pictures/thumb/2021/01/17/19758b78a65258d7900b4e379c64900a87vBmgfooPKYX7iE.jpg)
شیرینی شکلاتی پرتقالی
![کیک پرتقال با سس پرتقالی](https://cdn.sarashpazpapion.com/files/recipes/pictures/thumb/2016/12/10/30d90c06e3deedddc3665d6ef721fc2emqSVsgEwYmAgqabG.jpg)
کیک پرتقال با سس پرتقالی
عکس های مرتبط