من آموختم که زندگی زیباست
آموختم در کنار زیبایی اش چیز های چالش بر انگیزی هم دارد که در عین ناباوری زیبا ترش میکند
مگر میشود زندگی بدون درد جریان یابد؟
اصلا بدون هیاهوی اطراف مگر نامش هم زندگی است؟
فکرش را کن رو کاناپه لم داده ای سکوت کل خانه را فرا گرفته است ، کسی سر و صدا نمیکند ، همسایه دعوا و جر و بحث نمیکند ، از طبقه ی بالا صدای پایی نمی آید ، هیچ چیزی در خانه ات کم نداری و..
ولی آخرِ این سکوت و یک رنگی چه هست؟ _هیچ
حال اگر تو خواستن و نداشتن چیزی را تحمل کنی بعد از آنکه بدستش آوری زندگی به کامت شیرین تر و ..
وقتی صدای پای کودکی که تازه راه رفتن را یادگرفته از طبقه بالا بیاید لبخند محوی کنج لبت مینشیند و باعث دلخوشیی کوچکی برایت میشود
یا لحظه ای که خانه پر میشود از سر و صدا یا قهقه زدن آدم های اطرافت ، همان هایی که دوستت دارند و همیشه کنارت هستند آن لحظه است که لبخند بر روی لبت + مهرو محبتی که به آنها میورزی میشود یک دلگرمی برایشان و به العکس
پس بدان ای دوست ؛ که جریان ندارد بی هیاهو زندگی ،زندگانان .!
_عسلون
...