سلام😍
به وقت ۱۳۸۹/۴/۳= سالگرد نامزدی💍
سومین روز تیر ماه سال ۸۹،وای خدا باورم نمیشه،۱۲ سال از شبی که من و عشق جان،در حضور ۱۰۰ نفر مهمان، و خونواده هامون،باکسب اجازه از پدرم و پدر همسرم حلقه های ازدواج💍 مون که در کنار جواب آزمایش ازدواجمون و چندشاخه نبات بود برداشتیم وبا کلی استرس وعشق تو دست هم کردیم😍🥺میگذره.
صدای کِل خانوما،جیغ و سوت دخترا،پاشیدن نقل رو سرمون،ثبت یهویی عکسای یادگاری،با تمام استرس و عشقی که تو وجودمون بود ،و هنوزم باور نداشتیم داریم مالِ هم میشیم و قلب جفت مون داشت از سینه کنده میشد و با نگاهی پر از عشق با شوق و ذوق خیره تو چشم های هم بودیم و به دور از تلخی های قبل نظاره گره هم بودیم وخوشحال از اینکه میان این همه جنگ بالاخره ما پیروز شدیم و غافل از مهمونهایی که در آرزوی داشتن من و همسرم برای فرزندانشون بودن😳در اون لحظه اوج نفرت و حسادت از نگاهشون حس کردیم
وای چه شب قشنگی بود،از صرف شیرینی و شربت،میوه،چای نبات،شام با مخلفاتش،تا۱۲ شب که جشن نامزدیمون طول کشید،از عکسای یادگاری با مهمونا،بزن و بکوبی که داشتیم،شب هم با کلی کادو و یک سینی خیلی بزرگ نبات،خانواده داماد بدرقه کردیم.
یادمه سینی نبات هیچکس نتونست برداره ببره،از بس سنگین بود،همسرم صداش کردن گفتن تو باید بیای نبات و ببری،بیچاره تا بلند کرد گفت وای خدا کمرم 😂چقدر سنگینه،همه هم گفتن هرکه طاووس خواهد جور هندوستان کشد🤩
برگشت باعشقی بهم نگاه کرد و حرفی که مبخواست بزنه رو بیصدا گفت و من از خجالت سرم انداختم پایین🤭🥺حالمون دگرگون بود تاسرم بالا کردم دیدم رفته تو حیاط،و حال خودش تعریفی تر از من نیست،بدون خداحافظی ،
و بماند که تا خود صبح با هم تلفنی حرف زدیم و اس ام اس دادیم و چت کردیم ،تا صبح ساعتای ۸ که اومد هم و ببینیم🤗
سرتون درد آوردم،خیلی ادامه داره،عذر میخوام،اصلا رفتم تو اون حس و حال اون زمان،کپشن از دستم رفت و طولانی شد
👌۱۲ هُمین سالگرد عاشقیمون مبارک باشه جانانم❤
👌لیلی جون ممنون این خوشمزه جان عالی بود،ممنون که شیرینی سالروز نامزدیمون،بااین کیک دلبرت،شیرین تر کردی
https://sarashpazpapion.com/recipe/26d5fb17037b1fa350f8e7e1100f70d7
پاپی هم که حسابی عکس قشنگم بی کیفیت کرد🥴