مامان ببین چه تنهام تنهایی ام کم از غم دلتنگی تو نیست
مادر نیستی و من هرچه بی قرار ترت میشم، بی صداترم
کجایی مادر برگرد، دلتنگتم مادر
مادر جانم در صدا کردنِ نامِ تو یک کجایی؟ پنهان است
یک کاش می بودی یک کاش باشی یک کاش نمی رفتی
من نامِ تو را حذف به قرینه ی این همه دلتنگی
و پرسش صدا می زنم دلتنگتم مادر
مادر نبودنت دلیل غزلی شد
در دفتر خود،کوه ورق باطله دارم
مامان نیست انصاف تو در گرمی قلبم باشی
من ِ بیچاره گرفتارِ یخ ِ هجرانت
ای دردلم نشسته بی توکجا گریزم مادر
وقت هایی که دلتنگی امانم را میبرد
برای شانه هایم هیچ دستی نیست
...