"یه روز یک دوست قدیمی گفت چشمهای آدم دروغ نمیگن و
از نگاهشون میشه احساسشون رو فهمید بهش گفتم چگونه....
گفت مثل حالا که عاشق من شدی
خندیدم و با تعجب گفتم من ....
و با تمسخر گفتم چطور فهمیدی !!!!
گفت در نگاه عاشق به معشوق ،
شوق و برقی ایجاد میشه و
تو اینچنینی بارها و بارها خودم رو تو آینه نگاه کردم ....
اون برق اون شوق اون حالت نگاه رو برای اولین بار تو چهره خودم دیدم
من عاشق شدم !!!!
با خودم گفتم عشق کیلو چند ...
وقتی دوباره اون دوست قدیمی رو دیدم
از روی کنجکاوی پرسیدم حالا چی هنوز هم عاشقم
یه مکث طولانی کردو گفت از روز قبل هم عاشق تری ...
الان یک ساله که میگذره دلم میخواد
دوباره از اون دوست قدیمی بپرسم هنوز هم عاشقم ....
شما چطورعاشق شدین
برق نگاهتون هنوز مشهوده
"
...