از میان مردم این شهر یک نفر مرا بفهمد کافیست ...
دلخوشیم به بودن هم ...
همراهم بودی ،همسرم بودی ،همسرفم بودی ،عشقم بودی و عشق ماندی
تنهایم نگذاشتی ،به من ثابت شد پشت و پناهم هستی ،تکیه گاهم هستی ...
در این غربت که جز تو یاری ندارم ، تو یاورم بودی ، از آن شب که پا به خانه ی دلمان ،عشقمان گذاشتیم یک سال گذشت
من سالگرد آن یک شب را جشن نميگيرم ،من سالگرد روز های باهم بودنمان را جشن میگیرم
هر روز ما ،باهم عشق است
با وجود دوری از نزديکانم ، دلتنگی و حس کردن جای خاليشان ،نگاه به تو عشقم را لحظه لحظه بیشتر میکند ،مرا محکم میکند،خواهرم یک روز از همین روز ها ،هنگام لحظه های شیرین چیدمان خانه یمان ،درست یک سال قبل دست تو را گرفت ،،در دست من گذاشت :گفت شریک لحظه های هم باشید ،غم ،شادی ،عشق ،ناراحتی هرچه باشد ،باشد ،
در این خانه بماند
مرا به تو سپردند ،و یکسال از آن روز میگذرد ، یکسال از یکی شدنمان ....
من و تو خوب همدیگر را فهمیدیم
مرسی از بودنت
مرسی از اینکه همیشه این حرفت را به من گوشزد میکنی :
تنها مرا دوست داری
مرا خواستی وپای خواستنت ماندی
برایم حاضری هر کاری بکنی و ثابت کردی
مرسی از اینکه باهميم در هر شرایطی
❤️❤️
دوستت دارم
Z.S
اولین بار بود از فوندانت استفاده کردم واسه ی سالگرد ازدواجم
...