سمانه
سمانه

دستور پختی یافت نشد

کیڪ شڪلاتی خیس
سمانه
۴۳

کیڪ شڪلاتی خیس

۶ آبان ۹۷
#کیک_شکلاتی_خیس
خوشمزه جان😋😋

يه دوستى داشتم هميشه ميگفت:
وقتى شب يكيو ناراحت ميكنى
صبح با كمال پر رويى باهاش چشم تو چشم نشو و يه جورى برخورد نكن كه انگار عين خيالتم نبوده...!
اون آدم شبشو به زور صبح كرده
و با رفتار بدت صدبار ديگه هم ناراحت شده!
مسئوليت دلى رو كه ميشكنى قبول كن رفيق!
يكى غمگين شده!
اين چيز كمى نيست...!
باور كن شب به اندازه ى كافى غم داره!
تو بدترش نكن!
يا همون شب از دلش در بيار
يا صبح كارى نكن كه فكر كنه هيچ ارزشى براى ناراحتيش قائل نيستى...!
...
کاپ کیڪ باطعمهـاے مختلف
سمانه
۶۴
#کاپ_کیک_‌فنجونی

با خودتان جوری برخورد نکنید
که انگار مانده اید روی دست خودتان
مانند جنس های باد کرده توی مغازه
که به هر مشتری ای با هر قیمتی
جنس مانده روی دست را میدهی ببرد
اگر خودت با خودت اینگونه برخورد کردی
مطمئن باش دیگران بدتر از آن برخورد میکنند
دیگر کسی خریدارتان نخواهد شد
و اگر هم کسی پیداش،آنگاه حتما با اکراه
قیمت ارزانی را به شما نسبت میدهد و
با منت شما را خواهد گرفت
لطفا با ارزش باشید!
...
عصرونه ویه شام ساده وخوشمزه
سمانه
۶۰
#دونات
#لوبیا_پلو
#دونات
تخم مرغ ٢ عدد
شير يك پيمانه
شكر نصف پيمانه
نمك نوك ق چ
كره نرم شده ٧٠ گرم
پودر خمير مايه يك ق غ
آرد به ميزان لازم
براي تزيين 👇🏻👇🏻👇🏻
شكلات تخته اي رنگي و شكلاتي
ابتدا شير ولرم رو به سردي رو با يك ق چ شكر و خمير مايه مخلوط كرده درب ظرف رو گذاشته و ١٠ دقيقه بهش استراحت ميديم تا عمل بياد و پف كنه
تخم مرغ و نمك و شكر و كره و خمير مايه عمل اومده رو با همزن دستي ميزنيم تا يكدست بشه سپس به تدريج ارد الك شده اضافه ميكنيم تا جايي ارد اضافه كنيد كه بدست نچسبه كم كم اينكارو انجام بدين چون به يكباره ارد رو اضافه كنيد خميرتون
سفت ميشه و پوك نميشه خمير رو ١٠٠ بار كف ظرف كوبيده تا خمير لطيفي بدست بياريم و سپس ظرفو خمير رو چرب ميكنيم روشو ميپوشونيم ١ ساعت بهش اجازه ميديم تا حجمش دو برابر بشه
روي سيني كاغذ روغني ميندازيم روي كاغذ ارد ميپاشيم
از خمير چونه هاي ٦٠ گرمي گرفتم سپس با وردنه كمي پهن كردم و كاتر دوناات زدم روي كاغذي كه ارد پاشيده بودم خمير هاي كااتر خورده رو چيدم ضخامت خمير حدود يك سانت باشد
نيم ساعت هم در اين مرحله روشو ميكشيم و بهش استراحت ميديم سپس در روغن داغ و غوطه ور سرخ ميكنيم
بعد من دونات هارو داخل شكلات بن ماري شده زدم و روشو با همون شكلات كه داخل قيف ريخته بودم ديزاين كردم

📌 ما زنها گاهی دلمان لَک ميزند برای يک «صبح بخير خانومی...»

👈 برای يک قوس زير بغل كه بخزيم درونش و بوسه‌ای كه بر روی موهايمان بنشيند...

👈 برای يک پيام وسط روز كه بخوانيم و دلمان هوایی شود...

👈 برای يک بوسه بی‌هوا وسط كارهای خانه...

👈 برای يک شاخه گل كه بی‌هيچ دليل و مناسبتی از در خونه يهو به ما سلام كند...

👈 برای خيلی كارهای كوچكی كه از خوشی ما را به عرش می‌رساند و دلگرم می‌شویم از بودن در كنار مردی كه مردانگی را خوب بلد است...

✅ گاهی مرد بودن سخت‌ترين كار دنيا می‌شود، چون مردها عادت به ريزه‌كاری ندارند و ما زنها از بد روزگار ريزبين هستيم..
...
کیڪ شڪلاتی بافیلینگ موزوگردو
سمانه
۵۷
وقتی آخرشبی بخواے یهو بی حوصلہ کیڪ درست کنے😩😩 فڪرنڪنم بهتـرازین بشه تواین شرایط خخخخ🙈🙈شماباچشماے زیباتون قشنگ ببینید😍😍،گلهاے روش هم با خمیرژلارده ولی درکل طعمش عالی بود😋😋


گفتم:
" شما برید، منم میام الان! "
سرِ حوصله یه لیوان نسکافه از فلاسک ریختم و مانتوی سفیدمو پوشیدم و گوشیمم برداشتم و سلانه سلانه از پله ها رفتم پائین، توی پاگرد طبقه ی اول دیدمش، از همراهای بیمارا بود لابد...
نشسته بود روی پله ها، سر و وضعش اونقدری به هم ریخته بود که حتی توی بیمارستانم عجیب به نظر برسه، از چشمای قرمز و پف کرده ش معلوم بود گریه کرده، صورتش هنوز خیس بود...
سرشو هر از گاهی محکم می کوبید به دیواری که بهش تکیه کرده بود و با صدای گرفته و خش دارش بی رمق زیر لب چیزی میگفت.
باید بی تفاوت از کنارش رد می شدم و به راهم ادامه می دادم اما نتونستم، هنوز عادت نکرده بودم به درد مردم...
نزدیک تر رفتم و با احتیاط گفتم:
" حالتون خوبه؟! "
سرشو بلند کرد و نگاه بی تفاوتی انداخت بهم، یخ بندون بود توی چشماش...
لیوان نسکافه رو گرفتم سمتش
" میخورین؟! نسکافه ست! "
دو قطره اشک از چشماش چکید پایین ولی با ذوق خندید
" نسکافه دوست داره، ولی این اواخر نمیخورد، میترسید بچه مون رنگ پوستش قهوه ای بشه! "
بلند زد زیر خنده، سعی کردم بخندم...
دوباره به حرف اومد
" همه چی خوب بودا، خوشبخت بودیم! زن داشتم، یه خونه ی نقلی داشتم، بچه مونم داشت به دنیا می اومد، همه چی داشتم...
ولی امروز صبح که بلند شدم دیگه هیچی نداشتم!
بهش گفتم پسر میخواما من، رفتیم سونوگرافی، دختر بود...
به شوخی گفته بودم ولی جدی گرفته بود، دیشب قبل خواب پرسید: حالا که پسر نیست دوستش نداری بچه مونو؟!
در دهنمو گِل بگیرن که به مسخره گفتم نه که دوستش ندارم، بعد زایمانت خودت و دخترتو جامیذارم توی بیمارستان و فرار می کنم خودم!
چیزی نگفت، به خدا جدی نبود حرفام، فکر کردم میفهمه از سر شوخیه همه ش، ولی نفهمیده بود...
ناشکری که نکردم من آخه خدا، از سر خریت بود فقط!
صبح که بیدار شدم دیدم خون ریزی کرده توی خواب، درد داشته ولی صداش در نیومده، جفت از رحم جدا شده بود، تا برسونمشون بیمارستان هم زنم از دست رفته بود، هم بچه م..."
بی اختیار داشتم همراهش گریه می کردم
" یه حرفایی رو نباید زد، نه به شوخی، نه جدی...
منِ خر آخه از کجا میدونستم دلش اونقدری از یه حرفم میشکنه که سر مرگ و زندگیشم باهام لج کنه و از درد بمیره ولی صدام نکنه! "
سرشو دوباره کوبید به دیوار و من بیشتر لیوان توی دستمو چنگ زدم، به هق هق افتاده بود
" آخرین بار نشد بهش بگم چقدر دوستشون دارم، هم خودشو، هم دخترمونو...
فکر میکردم حالا حالاها فرصت هست، ولی یهویی خیلی دیر شد، خیلی! "
اونقدری زار زد که بی حال شد دوباره، کاری از دست من و اشکام برنمیومد، نسکافه ی توی دستمم سرد شده بود دیگه...
بی سر و صدا عقب گرد کردم و از پله ها بالارفتم و برگشتم توی اتاق عمل و توی صفحه ی اول دفترچه ی یادداشت های روزانه م
نوشتم:
برای گفتن یه حرفایی همیشه زوده،
خیلی زود...
برای گفتن یه حرفائیم همیشه دیره،
خیلی دیر...
حواست به دیر و زودای زندگیت باشه همیشه...
عقربه های ساعت با اراده ی تو به عقب برنمیگردن!
...
یه غذاے خوشمزه وساده
سمانه
۶۶
بدی آدم نمک نشناس
اینه که
وقتی یاد کارایی
که براش کردی میوفتی
از خودت بیشتر بدت میاد تا اون...!
...
#دلمه
#کاپ_کیک
سمانه
۸۱

#دلمه #کاپ_کیک

۲۸ مرداد ۹۷
همه ی دنیا هم ک تنهات گذاشت ،
خدا رو داری
و خودتو ....
همه ی دنیا هم ک تنهات گذاشت،
خودتو تنها نزار !
...
نون خامہ اے جان خوشمزه
سمانه
۷۰
آدم ها تنها که می‌شوند
فرصتِ بیشتری دارند که فکر کنند
که ببینند چه کسی دوستشان دارد،
چه کسی هوایشان را دارد،
و چه کسی عينِ خیالش نیست.
آدم ها تنها که می شوند؛
تویِ لاکِ خودشان فرو می روند،
واقع بین می شوند،
زیاد می فهمند،
محتاط تر عمل می کنند
و تصمیماتِ مهمی می‌گیرند..
...
کیڪ تولدمن وخواهرجونی خودم پر
سمانه
۹۳
کیڪ کاکائویے بافیلینگ موزوگردوخوشمزه😋😋فقط خیلی عجله اے شدوتوگرمانشدبهتردیزاینش کنم ازگرمااب شدیڪم😩😭😭

متن تولدم مبارک برای خودم

خودم، سلام. خودم، تولدت مبارک. الان یک دغدغه اساسی وجود مرا فرا گرفته است. اینکه هدیه تولد برای خودم چی بخرم. یک هدیه‌ای که واقعاً خودم را سورپرایز کند، به دلش بنشیند و مرا هزار تا بوس کند. تولدم مبارک جمله راحتی است اما تبریک تولد به خودم سخت‌ترین کارها است، چون نه می‌شود او را سورپرایز کنم و نه می‌شود موقع اهدای کادوی تولد پیشانی یا گونه‌اش را ببوسم. اما این‌ها دلیل نمی‌شود که تولد خودم را تبریک نگویم، با خودم خلوت نکنم. یک آهنگ شاد تولدت مبارک برای خودم پخش می‌کنم و ریزه ریزه دور اتاق می‌چرخم! اما آن سورپرایز تولد چیز دیگری است. روز تولد یعنی یک سال دیگر گذشت. من یک سال بزرگتر شدم. یـک سالی که نمی‌دانم در آن واقعاً توانستم «بزرگ» شوم یا نه؟ توانستم همانی باشم که دوست دارم باشم یا نه؟ شاید آنطور که می خواستم باشم نبودم ولی به چشم بر هم زدنی یک سال بزرگتر شدم.
شاید اگر یک دفعه صبح روز تولدم بیدار شوم و ببینم که قدرت این را پیدا کرده‌ام که برای همیشه روی پای خودم بایستم و بتوانم در روز تولدم یک‌سال بزرگ‌تر شدن و عاقل‌تر شدن را در وجودم احساس کنم، آن روز واقعاً سورپرایز شوم.
...
ماکارونی،جامبوشلزوکرم ژله انگور
سمانه
۴۶
از آدم هایی که حافظه ضعیفی
در به خاطر سپردن
مهربانی های اطرافیانشان دارند فاصله بگیرید
چون آن ها
بزرگ ترین تخصص شان این است
که شما را از خوب بودنتان
پشیمان کنند !
...
بازهم چیزکیڪ جان
سمانه
۸۶

بازهم چیزکیڪ جان

۱۱ مرداد ۹۷
🍂 🍁

نوبت به عزیز دردانه های تابستان مردادی های مهربان رسید...
جذاب ترین ویژگی شان وفاداری شان است
زبانم قاصر است از گفتن وفاداری شان از بس که که این جماعت مردادی وفادار هستند...
جذاب ترین غرور را مردادی ها دارند
میدانی چرا؟؟
زیرا کوه غرورند ولیکن هیچوقت برای کسی که دوستش دارند غرور نمیگذارند...
از چشمهایشان برایت بگویم نگاه به چشمهایشان که میکنی دلت ضعف میرود از این حجم از مهربانی و آرامش چشمانشان...
فرقی نمیکند چشمانشان هر رنگی باشد باز هم میدرخشند...
شاید یک مردادی زودرنج باشد و خیلی سریع از دست تو ناراحت شود اما انقدر دلش پاک است که همان قدر سریع هم فراموش میکند...
گرچه خیلی اوقات سرِ همین دلهای پاکشان خیلی جاها زمین خوردند و به قول معروف چوب دلشان را خوردند...
اگر یک مردادی در زندگی ات داشتی هیچوقت او را از دست نده که پشیمان خواهی شد
شاید الان داغی نمیفهمی اما دو فردای دیگر که انقدر این شهر را میگردی تا یکی مانند او مهربان و وفادار پیدا کنی به حرفم خواهی رسید...


مررررردادیهـا💪💪
...