ماهی

۶۰۷ لایک
۱۷ نظر
باز در چهره خاموش خيال 
خنده زد چشم گناه آموزت 
باز من ماندم و در غربت دل 
حسرت بوسه هستي سوزت 
باز من ماندم و يك مشت هوس 
باز من ماندم و يك مشت اميد 
ياد آن پرتو سوزنده عشق 
كه ز چشمت به دل من تابيد 
باز در خلوت من دست خيال 
صورت شاد ترا نقش نمود 
بر لبانت هوس مستي ريخت 
در نگاهت عطش طوفان بود 
ياد آن شب كه ترا ديدم و گفت 
دل من با دلت افسانه عشق 
چشم من ديد در آن چشم سياه 
نگهي تشنه و ديوانه عشق 
ياد آن بوسه كه هنگام وداع 
بر لبم شعله حسرت افروخت 
ياد آن خنده بيرنگ و خموش 
كه سراپاي وجودم را سوخت 
رفتي و در دل من ماند به جاي 
عشقي آلوده به نوميدي و درد 
نگهي گمشده در پرده اشك 
حسرتي يخ زده در خنده سرد 
آه اگر باز بسويم آيي 
ديگر از كف ندهم آسانت 
ترسم اين شعله سوزنده عشق 
آخر آتش فكند بر جانت

ف.ر.و.غ...

نظرات

عالی هست نوش جان
نوش جونتون عزیزم
به به عالی👌
نوش جانتون👏🏼
مشاهده سایر نظرات