از دور که نگاه می کنیم، خوشبختی همیشه مال خانه ی بغلی است. چمن خانه ی خودمان زرد است و سبزی نصیب چمن خانه ی همسایه است.
داشته هایمان را نمی بینیم، چشممان پی داشته های دیگران است، فلانی سفر زیاد می رود، فلانی چه خوشحال است همیشه می خندد، فلانی زیباست، خوش هیکل است، فلانی آرام است خوب خرج می کند. فلانی هر روز مهمانی می رود، مهمانی می دهد.
یادمان می رود آدم ها اینجا، توی فضای مجازی از خوشی هاشان می نویسند، اینجا نمایشگاه خوشی هاست، رو به دوربین ایستادن و لبخند زدن ها. مهمانی ها، تولدها، سفرها، کافه رفتن ها، سلفی گرفتن ها...اینجا جای خوبی برای تقسیم شادی هاست، رو به لنز دوربين تا آنجا که ممکن است دندان نشان دادن ها... عکس ها را جدی می گیریم، کارمان مثل کار دنیا برعکس شده، آن چیزهایی که باید جدی بگیریم، جدی نمی گیرم، از کنار خیلی چیزها ساده رد می شویم. در عوض برای خوشی دیگران به خودمان می پیچیم، یادمان می رود هر کسی به سهم خود در این دنیا گرفتاری دارد، رسم زندگی همین است دیگر. یادمان می رود این دنیا بالا دارد، پایین دارد، شادی دارد، غم هم دارد. همیشه که قرار نیست به ساز ما برقصد. توی زندگی هر کداممان حتما چیزی هست که به آن دلخوش کنیم، دوست هست، سفر هست، آرزو هست، حساب دو دو تا چهار تایِ رسيدن به آرزوهای كوچك و بزرگ هست. زمان برای التیام هست، فرصت برای تغییر... دلخوشی ها کم نیست، من به وجود « او » که همیشه مثل کوه پشتم ایستاد و تو به وجود اویی دیگر، که آرزو می کنم مثل کوه پشتت بماند. هر کداممان حتما چیزی داریم که دلمان را به آن خوش کنیم.
یکی از دوستان امروز توی صفحه ی اینستاگرامش نوشته بود«... مادر دارید که نفس می کشد؟ خوشبختید خودتان حالیتان نیست...»
#موهیتو #اسمووتی #میوه #شاهتوت
...