چقدر خوب است که ما هم یاد گرفته ایم...
گاه برای نا آشناترین اهل هر کجا
حتی خواب نور و سلام و بوسه می بینیم،
گاه به یک جاهایی می رویم
یک دره هایی دور از پسین و ستاره
از آواز نور و سایه روشن ریگ
و می نشینیم لب آب
لب آب را می بوسیم
ریحان می چینیم
ترانه می خوانیم
و بی اعتنا به فهم فاصله
دهان به دهان دورترین رویاها
بوی خوش روشنایی روز را می شنویم
باید حرف بزنیم
گفت و گو کنیم
زندگی را دوست بداریم
و بی ترس و انتظار
اندکی عاشقی کنیم!
...