سال ها بعد تو میشوی مادر بچه هایم و من نان آور خانه ...
حالا من دیگه 40 سالگی رو رد کردم
لابه لای موهام سفید شدن ؛ صورتم کمی
چین خورده ؛ دیگه از اون شور و نشاط جوونی خبری نیست ...
تو هم از بس خونه داری کردی و بچه ها از سر و کولت بالا رفتن چهرت شکسته شده اما هنوزم زیبایی ...
صبح تا شب کار میکنم تا خرج زندگی رو در بیارم ؛
تو هم هر روز مشغول بشور و بسابو بپزی...!
وقتی که میرسم خونه ؛ درب و داغونم تا میام استراحت کنم اون بچه کوچیکه عر میزنه نمیذاره بخوابم !!!
حالا دیگه وقته شامِ ...
بعد از شام لم میدم جلو تلویزیون تو هم بعد از اینکه ظرفارو شستی میای میشینی رو صندلی تکی اون طرف و بدون توجه به من شروع میکنی به کتاب خوندن !
دیگه هم از اون ادا و اطوارهای جوونیمون خبری نیست ...
دیگه نمیگی عجقم ؛
قفونت بلم ؛ عجیجم و ...!
حتی دیگه نمیای توو بغلم رو کاناپه لم بدیم چون
جلو بچه ها زشته !!!
اما نمیدونم چرا جلو بچه ها باهم دعوا کنیم زشت نیست !!!
چند دیقه بعد
دخترمون از اتاق میاد بیرون
خودشو برام لوس میکنه
میگه بابایی میشه من فردا برم خونه دوستم باهم درس بخونیم؟!!
منم بدون اینکه تاملی بکنم میگم نه نمیتونی ؛
چون توو یه لحظه تمام درس خوندنای من و تو از جلو چشام رد میشن !!!
فردا صبح توو محل کارم ؛ که بهم زنگ میزنی میگی بدو بیا بچه رو ببریم دکتر حالش بده...
با یه استرسی خودمو میرسونم خونه و ...
دنبال آخرش نباشین ...
این داستان ته نداره ...!!!
ما هر روز درگیر مسائل جدیدی تو زندگی مشترکمون میشیم !
همه اینا رو گفتم تا بدونین عشق و عاشقی فقط کافه رفتنو خوش گذرونی با یار نیست !
عجقمو عجیجم و اوجلات خریدن گذراست ...!
قبل از ازدواج در مورد همه چی خوب فکر کنین
از مسئولیت پذیری تا ...
که بعدا مثل خ... تو گل گیر نکنین !!!
#علی_نیکنام_راد #سلام_صبح_قشنگتون_بخیر@mohanna6569