عکس مرغ تندوری
☆HANITA☆
۱۶
۱۹۵

مرغ تندوری

۲ آذر ۹۷
سلام🙆می خوام براتون یه داستان بنویسم که برای کوچولو هاتون تعریف کنید😉
#کدو_قلقله_زن
 بود یکی نبود. یه پیرزنی بود. یه روز خواست بره دیدن یه دونه دخترش . کارهاشو رو به راه کرد و در خونه اش رو بست و رفت و رفت و رفت تا رسید به  کوه، که یک دفعه یه گرگ گنده سر و کله اش پیدا شد، جلوش دراومد و گفت :آهای ننه پیرزن کجا می ری؟بیا که وقت خوردنت رسیده .پیرزنه گفت: ای بابا من که پیرم و پوست و استخون. بگذار برم خونه دخترم چاق و چله بشم بعد می آم تو منو بخور. گرگه گفت : خب برو. من همین جا منتظرم .پیرزن رفت و رفت و رفت تا رسید به یک پلنگ. پلنگه گفت:آهای ننه پیرزن کجا می ری؟ هیچ جا نرو که من خودم می خورمت. پیرزنه گفت: من پیرم، پوست و استخونم بزار برم خونه دخترم پلو و چلو بخورم چاق و چله بشم، بعد می آم تو منو بخور. پلنگه گفت : خیلی خب برو اما من همین جا منتظرم .پیرزن رفت و رفت و رفت تا رسید به آقا شیره. آقا شیره یه خرناسی کشید و گفت:ننه پیرزن کجا می ری؟ بیا اینجا که می خوام بخورمت .پیرزنه گفت: ای آقا شیر عزیز. ای سلطان جنگل آخه من پیرزن پوست و استخون که خوردن ندارم. بزار برم خونه دخترم حسابی بخورم چاق و چله بشم بعد می آم تو منو بخور. شیره هم که دید بد نمی گه ، گفت : باشه برو اما من همین جا منتظرم. خلاصه پیرزن رفت و رفت و رفت تا رسید به خونه دخترش. چند شب که موند دلش شور خونه زندگی شو زد و خواست که برگرده ، اما می دونست که شیر و گرگ و پلنگ سر راه منتظرش هستند. به دخترش گفت هر وقت رفتی بازار یه کدو تنبل گنده برام بخر. دخترش هم رفت و یه کدوی تنبل بزرگ براش خرید و نشستند توی کدو رو حسابی پاک کردن و پیرزن رفت توش نشست و به دخترش گفت یک قل بده تا من باهاش برم. کدو و پیرزن قل خوردن و رفتند و رفتند تا رسیدند به آقا شیره .آقاشیره گفت: ای کدوی قلقله زن ندیدی تو یه پیرزن؟پیرزنه از تو کدو گفت: والله ندیدم.
قل خورد و رسید به پلنگ،پلنگ گفت:کدوی قلقل زن ندیدی یک پیرزن؟کدو هم گفت:نه ندیدم منو هل بده تا برم به خانه ام. پلنگ هم پیرزن را هول داد. پیرزن همینجوری قل می خورد تا رسید به گرگه .گرگ پرسید: کدوی قلقله زن ندیدی پیرزن؟ پیرزن که هنوز جواب نداده بود گرگه بوی پیرزن رو بو کرد و به کدو حمله ور شد. پیرزن فکر همه جاش رو کرده بود. با چاقویی سر کدو رو برید و بدون اینکه گرگ بفهمه فرار کرد. قصه ی ما به سر رسید کلاغه به خونش نرسید

می خواستم تولد ی گلی رو تبریک بگم👇
🎁🎆🎉🎉🎉🎉samaneh_az🎉🎉🎉🎉🎉🎆🎁
تولدت مبارک گلمممممممممممممممم انشالله دخترتم خوب بشه
#مرغ#تندوری#قصه#داستان
...
نظرات