عکس ماکارونی با پنیر صبحانه
رامتین
۲۴۲
۱.۹k

ماکارونی با پنیر صبحانه

۷ اسفند ۹۷
روز مادر بر همگی شما عزیزان وبخصوص مامان مهربان وگل خودم مبارک💋💕
...بعد از اینکه رفتیم دستشویی فرودگاه وبا چه مشقتی پاچه شلوارکو دادیم بالا نوبت گرفتن چمدونامون شد چمدون همه اومد الا چمدون طلا.چمدون گم شده بود ورفتیم خبردادیم و گفتن بروید هر فروشگاهی دوست دارید هر چی لازم دارید ودر چمدان داشتید بخرید بایه چمدون وفقط فاکتورو بیارید شرکت هواپیمایی مورد نظر هزینشو میده.ماهم رفتیم هتل وطلا وعلی رفتن از فرق سر تا نوک پا رو از نو خریدن وعلی فاکتوروبرد وهزینه رو گرفت.داخل خریداشم کلی لباس خواب قرمز وبنفش بود😉(عشق لباس خواب بود)با یه حوله پالتویی زرد وکلا همه چی ازهمه رنگ برداشته بود .اون یک هفته ای که اونجا بود بیشتر علی وطلا میرفتن خرید ومن وبچه ها هتل بودیم چون هم سختم بود با دوتا بچه شیطون همش دنبال علی وطلا بدوم وهم خیلی از حرکات طلا عصبیم میکرد.یه شب من وعلی خواستیم بریم رستوران هتل شام بخوریم بچه ها خوابیدن وطلا هم گفت من میمونم سوئیت وشام برام بیارن.ماهم سفارش شام براش دادیم و رفتیم .درحال غذاخوردن بودیم دیدیم یکی با لباس خواب بنفش جیغ وحوله حمام زرد وکفش مردانه گشاد داره مثل اردک راه میره ومیاد سمتون،خود طلا بلا بود ،غذاشو خورده بود واومده بود سینیو بزاره بیرون کفشا علیو که ده شماره به پاش گشاد بودو پوشیده بود اومده بودتو راهرو وهمون موقع دربسته شده بود وچون از شماره های اسانسور سر درنیاورده بودشش طبقه را از طریق پله اومده بود پایین(خداییش نمیدونم چرا اون زمانا از حرکاتش خجالت میکشیدم وناراحت میشدم برا خودش کمدینی بود باید کلی میخندیدم) ،دیدیم اومد و گارسون وهمه مهمونا دارن نگاش میکنن اونم عصبانی،خلاصه خورده ونخورده برگشتیم اتاق واونم جوش اورده بود وکلی غر زد واون شامو کوفتمون کرد البته تا یک هفته هم پاش درد میکرد وتاول زده بود.درآخرین روز اقامتمون تو انگلیس چمدونشم پیدا شد.وماپرواز کردیم به سمت فرانسه وقراربود بریم منزل یکی از دوستان که هرسال میومدن ایران ودوهفته منزل ما میموندن وهر بار در ایران کلی اصرار میکردن باید بیاین پیش ما واگر نیایید دیگه ماهم نمیایم و...ادامه دارد...
بازم روز مادر وروز زن مبارک😍
فرانسه رفتیم منزل دوستمون که یه نسبت فامیلی دور با طلا هم داشتن وخانمش فرانسوی بود.این دوستامون خیلی خوش خوراک بودن ایران که میومدن میگفتن صبحانه را باید کامل خورد عاشق انواع مربا وبهترین خامه وسرشیر وپنیر بودن ،کله پاچه،وآش وحلیمم که نگو،نهارم که فقط جوجه وکوبیده ومرغ شکم پر دوست داشتن ومیگفتن کنار منقل باید کباب رو خورد وشامم که دوست داشتن از کبابا ظهر میل کنن کل دوهفته رافقط کباب میخوردن.کیک خونگی ومیوه های فصلم دوس داشتن میگفتن ماعادت داریم یه ظرف بزرگ میوه حتما باید رو میز باشه.وقتی ما رسیدیم خونشون ازمون با سه برش کوچیک کیک وقهوه پذیرایی کردن،منو علی کیکامونو دادیم فرخ وفرخنده خوردن وقهوه تلخ رو خوردیم.برای نهار هم گفتن ما سالاد ونان تست میخوریم اندازه یه بشقاب میوه خوری کاهویی که با دو دست بدون کمک چاقو خرد کرده بودن (تکه های درشت)وروش چهار برش خیار بود با یه برش نان تست دادن،گفتن مافقط شام پختنی میخوریم تو دلمون گفتیم خداراشکر حداقل بچه ها شام میخورن،شامم ریزوتو یه برنج چسبناک ایتالیایی داشتن با کمی گوجه خام.همین وبس.شبم گفتن ببخشید خونه کوچیکه رو کاناپه بخوابید علی رو یه کاناپه سه نفری ومنم بصورت مچاله شده رو یه دونفری بچه ها هم تو کالسکشون وطلا هم تو راهرو جلو درحمام وتوالت.بی تعارف خیلی بد وتوهین آمیز بود رفتارشون.رو میزم یه ظرف بزرگ میوه بود ولی همگی کال ونارس.یخچالشونم خالی فقط یه بطری شیر توش بود وسه بسته سبزیجات،فرداش خانم صاحبخان گفت برم برای صبحانه خوراکی بخرم گفتیم خوب اینا میگفتن صبحانه کامل باید باشه حالا چی میاره،رفت ویه شیشه مربای زنجفیل ونان جو وشیر خرید وهمین😳بچه ها که نتونستن بخورن بس که تند بود
ماهم یه قاشقی خوردیم وتمام.مونده بودیم پس چطور تو ایران شیر موز وعسل وآب پرتقال طبیعی را اگر باسرشیر نمیخوردن برنامه غذایششون کامل نمیشد.برای ظهرم خانم صاحبخانه که کمی فارسی بلد بودگفت برم کدو بخرم،ماهم گفتیم خوبه حتما میخواد خورش کدو درست کنه چون اغلب غذاهای ایرانی را بلد بود ایران که میومد ازمون یاد میگرفت وهمون روز درست میکرد.تا ساعت سه منتظر موندیم تا بیاد بعد دیدیم هیچی دستش نیست ،آخرش طلا گفت پس کدو نخریدی،گفت چرا از تو کیفش یه جعبه کوچولو دراورد گفت اینم کدو برا دوستم خریدم😱تازه فهمیدیم کادو خریده درست تلفظ نمیکرده میگفته کدو.خلاصه آه از نهادمون دراومد.بعد گفت بریم رستوران،کلی راه رفتیم نزدیکا ساعت چهار رفتیم یه ساندویچ فروشی یه ساندویچ کوچیک کلم وکشمش برامون اوردن وبچه ها لب نزدن ادامه دارد...
...