سلام دوستان عزیزم.
حالتون چطوره؟
این قرمه سبزی من مخصوص این روزهای آخر اقامتمون هست.در حالیکه ذخیره سبزی قرمه م ته کشیده، لوبیا قرمزم تموم شده، و عوضش لوبیا سفیدهام و کرفسهام روی دستم مونده بود و خب گناه داشتن دیگه. اونا رو اضافه کردم.😂😅
جاتون سبز خوشمزه هم شد.😁
در روزهایی به سر میبریم که بی صبرانه منتظر برگشتنیم.
بچه هام هر روز که از خواب بیدار میشن هنوز چشمهاشون باز نشده میپرسن: مامان ۸ روز دیگه میریم ایران؟ مامان ۷ روز دیگه مونده؟ بعد هم کلی شاد میشن از این که یه روز دیگه به وقت رفتنمون نزدیک شدند.😊
البته خودم هم کلی دارم انتظار میکشم.
دست و دلم به هیچ کاری نمیره و دلم میخواد این چند روز هم بگذره که برگردم. اینجا کار خاصی ندارم اما توی ایران یه دنیا کار دارم که باید انجام بدم.دیدن خانواده ها و دوستان، ثبت نام بچه ها و گرفتن خونه و تمیز کردن و اسباب کشی و خرید یک سری لوازم جدید و...
همیشه ورود به مرحله های مختلف زندگی هیجانات و استرس های خاص خودش رو داره. امیدوارم هر کسی توی هر مرحله از زندگی که هست دلش قرص باشه به این که خدایی هست که تنهاش نمیگذاره. این طوری خیلی راحت تر میگذره.
خدایا؟ این مدت که اینجا بودیم خیلی هوای دلمون رو داشتی...نذاشتی خیلی احساس غریبی بکنیم. دوستانی سر راهمون گذاشتی که در نبود خانواده هامون برامون حکم خانواده رو داشتند، آدمهایی رو وارد زندگیمون کردی که بیشتر ببینیم و یاد بگیریم... خدایا از تو سپاسگزارم که این قدر هوامون رو داشتی.
خدایا این مدتی که اینجا بودیم از نظر فکری و روحی خیلی رشد کردیم و شاید اگه این فرصت پیش نمیومد حالا حالاها نمیتونستیم به این رشد برسیم. خدایا ممنونم به خاطر تمام تجربیاتی که به دست آوردیم و تمام چیزهایی که یاد گرفتیم.
خدای خوبم اولی که میخواستیم بیاییم اینجا خیلی نگران بودم که چطوری با این بچه ها این سفر طولانی رو بیاییم؟ اما لطفت شامل حالمون شد و خیلی راحت و بی دردسر تونستیم سفرمون رو انجام بدیم. الهی هزاران بار ممنونم از این همه بزرگی و محبتت.
خدایا کم کم این مرحله از زندگیمون هم داره به پایان میرسه و داریم برمیگردیم به وطنمون. از این که روزهای برگشتنمون داره سر میرسه هزاران بار از تو ممنون و سپاسگزارم.
خدای خوبم حال دل همه بنده هات رو خوب کن.
...