عکس کوکے میکرے

کوکے میکرے

۲ آبان ۹۸
بخونید لطفا👇
پروردگارا...

دلم میخواهد آرام صدایت کنم:
« یـــا رب الـعـالـمـیـن »
و بگویم :
تو خودِ آرامشی...
و من، خودِ خودِ بیقرار
«الهی وربی من لی غیرک»...
حدود دو روز بود که از خواهرم خبر نداشتم ‌،خونه داری بچه داری ،خودتون میدونید دیگه اصلا وقتی واسه آدم نمیمونه مخوصا نوزاد داشتن،هی میخواستم زنگ بزنم هی یکاری پیش می اومد و میگفتم حالا بعدا زنگ میزنم🙅
پریشب حدود ساعت یک بود که هی دلم شور میزد و نمیتونستم بخوابم ،ساعت دونیم بود که تازه چشام گرم شده بود که گوشیم زنگ خورد دیدم مامانمه ،اونقدر میترسیدم و استرس داشتم که خودم نتونستم جواب بدم و همسرمو از خواب بیدار کردم ...همش داشتن رمزی حرف میزدن یا شاید هم من بخاطری که استرس داشتم اینطور فکر میکردم ،گفتم توروخدا بگو چی شده،گفت یهوو حال خواهرت بهم خورده و بردنش بیمارستان زنگ زدم به دامادم گفت داریم میریم بیمارستان گفتم فقط یه دقیقه گوشی رو بده دستش ،گفت نمیتونه ...فقط خدا میدونه اون لحضه چه حالی داشتم 😔😓حاضر بودم جونمو بدم فقط صداشو بشنوم
وقتی که حالش بهتر شده و فقط تونست یه چند کلمه باهام حرف بزنه انگار دنیارو بهم دادن....حالا میفهمم که هیچ چیز رو نباید به بدی موکول کنیم که ازش هیچ خبری نداریم☝👍باید قدر لحضه لحضه کنار همدیگه رو بدونیم
دکترا گفتن خواهرم سنگ کلیه داره و یه سنگ هم توی کیسه صفراش گیره توروخدا براش دعا کنید .... امروز هم تولدش بود این کوکی ها رو هم وقتی رفتم عیادتش براش بُردم❤🌹
عکس بعدی هم نهایت هنر تزیین همسرے برای منه😍
...