عکس ^_^شــیــریــنیـ پنجـره ای^_^
fatemeh goli
۹
۱.۱k

^_^شــیــریــنیـ پنجـره ای^_^

۲۹ فروردین ۹۹
#عشق_به_سبک_خدمتکار
#پارت49

سر جام وایستاد و همه رفتن پشتم به کامیار بود
کامیار-برگرد
برگشتم سمتش

کامیار-تو بهم خیانت کردی بعد پرو هم هستی
-من کاری. نکردم
-عکسا چی میگن
-من اصلا شهرام رو دوست ندارم اون منو دوست داره چرا...
-بس کن ناستیا داستان تکراری خسته شدم
-اما..
-اما نداره من اون کامیار قبل نیستم فکرشم نکن عاشقتم میشم

تا خواستم چیزی بگم سریع از اشپزخونه رفت
خدا لعنتت کنه
با احساساتم بازی کردی دختر بودنم ازم گرفتی کم نبود بازم میخوای اذیتم کنی مگه دیگه چی دارم. که از دست بدم
فوقش اخراجم میکنن که مجبور میشم برگردم پیش مادرم و.بازم یجای دیگه کُلفتی بفرسته منو

همینجپری که نشسته بودم و فک میکردم زهرا صدام کرد
زهرا-ناستیا..... ناستیا
-بله چیشده
-چی بهت گفت
-چرت و پرت ولش کن
-باشه
میز شام رو چیدیم من نشستم شهرام برام سینی غذا فرستاد کلبه که من نخوردم و پس فرستادم

#عشق_به_سبک_خدمتکار
#پارت50


اون دختر ایدا تو عمارت میموند مگه نگفته بودن مادرشون وصیت کرده دختری تو عمارت نمونه وقای محرم نیستن.
اصلا به تو چه ناستیا بود و نبود اون برای تو فرقی نداره کامیار تورو نمیخواد.
کامیار خدا لعنتت کنه توکه میخواستی منو ول کنی چرا بدبختم کردی
انقدر با خودم کلنجار رفتم تا خوابم برد

بیدار شدم ساعت 8بود هنوز خیلی زود بود رفتم حموم تا دوش بگیرم

یه دوش نیم ساعته گرفتم و در اومدم نشستم موهامو خشک کنم یاد اون روزی افتادم که کامیار موهامو خشک کرد

یعنی کامیار هنوز دوستم داره هی زهی خیال باطل شهرام چنان عکسایی گرفته که منم بودم باورم میشد
موهامو خشک کردم رفتم لباس بپوشم


لباسامو پوشیدم خواستم شال سرم کنم به شالا نگاه کردم یاد اون روز که شال سرم نکردم افتادم اتصمیم گرفتم شال سرم نکنم



رفتم عمارت ساعت 9شده بود سوگند خانم تو اشپزخونه بو باهم وسایلو اماده میکردیم که زهرا و بیتا هم اومدن
بعدش رفتیم و میز رو چیدیم.
#عشق_به_سبک_خدمتکار
#پارت51

سر میز نشستیم

نگاه شهرام روی من بود نگاهش بازم سنگین بود
کامیارهم موقعی که منو بدون شال دید عصبی شد اما به روش نیاورد و گاهن بهم نگاه میکرد .

مهران-چقدر ساکتین
شایان-چی بگیم
مهران-نمیدونم حوصلم سر رفت
شهرام-خب
مهران-خب که چی
شهرام-چیه
مهران-هیچی
شایان-پاشو یه اهنگ بزار کنار صبحونه گوش کنیم فقط ریتمش زیاد تند نباشه
محراب-اره موافقم پاشو داداشم
مهران-باش


مهران پاشد و فلش رو زد به تلویزیون و دنبال اهنگ گشد تا یکی رو پلی کرد.

من باشم تو باشی جاده ای باشه که پایانی نداره
این قلبو دریابش که به غیر از تو طرفداری نداره
تا آخر با من باش آخه دلواپسم این دنیا حسوده
باور کن این عشقه که پای چشماتو به این قصه کشونده
ای ساحل آرامشم لب اگه تر بکنی من خود دریا میشم
با تو دیوونه ترین آدم دنیا میشم ای داد ای داد از عشق
این آدم بی ادعا اسمتو میزنه با کل وجودش صدا
عشق تو میبره قلب منو تا نا کجا ای داد ای داد از عشق
تکست آهنگ ساحل آرامش آرون افشار
دل اگه عشقو نفهمه میخوره به ته بن بست
مثل یه قایق چوبی قلب عاشق شکنندس
تو بری من میرم از دست
از کجا اومدی ای عشق کودتا کردی تو قلبم
از هیاهویی رسیدم پر شده کاسه ی صبرم
پر شده کاسه ی صبرم
ای ساحل آرامشم لب اگه تر بکنی من خود دریا میشم
با تو دیوونه ترین آدم دنیا میشم ای داد ای داد از عشق
این آدم بی ادعا اسمتو میزنه با کل وجودش صدا
عشق تو میبره قلب منو تا نا کجا ای داد ای داد از عشق

تو کل اهنگ شهرام به من نگاه میکرد و گاهن کلمه عشقو میگفت منم محل نمیدم

#عشق_به_سبک_خدمتکار
#پارت52

بعد دوتا اهنک دیگه گوش دادیم و میز رو جمع کردیم و رفتیم اتاق پسرا رو تمیز کنیم من اتاق کامیار و شایان رو رفتم تمیز کنم

در اتاق کامیار رو زدم
کامیار-بله
-میخواستم اتاقو تمیز کنم
-بیا تو
رفتم تو اتاق

تبلت دست کامیار بود و با نیم تنه لخت رو تخت دراز کشیده بود
کامیار-کل اتاقمو تمیز کن خیلی کثیف شده
-چشممم

مشغول کار کردن بودم که موهام دورم ریخت پشتم رو نگاه کردم کامبار کشم رو باز کرد بود و نگاه شیطانی بهم میکرد

کامیار-من بهت نگفتم بدون شال نیاشم تو عمارت
-چرا
-خب پس چرا گوش ندادی
-چون دوست داشتم
-پس که اینطور
موهامو دور دستش پیچوند و کشید
-بار اخرتباشهرو حرف من حرف میزنی وگرنه بدمیبینی
چیزی نگفتم با صدای بلند تر تکرار کرد
-فهمیدی ناستیااا
- ولکن موهامو
-گفتم فهمیدی
اشک تو چشمام حلقه زد
-اره اره ولم کن موهام کنده شد
-چی رو فهمیدی پس
-که رو حرفت حرف نزنم وگوش بدم وگرنه بد میبینم
-خوبه
بعدم موهام رو ولکرد گریه هام ریخت و از اتاق زدم بیرون و رفتم تو کلبم
...