آقااین همسرجان ما خیلی اهل گردشه.شب که تولد گرفتیم فرداهم تعطیل بود ساعت ۱/۵ که داشتیم برمیگشتیم خونه گف بریم آستارا😶🙄گفتم الان😳 گفت آره رفتیم زودی چندتا وسایل برداشتم۲/۵راه افتادیم صبح ۶رسیدیم چادرزدیم یکی دوساعت خوابیدیم.اینم صبحانه ما توی هوای ابری وبارونی.بعدهم باامیررضا یکم آبتنی کردن بارون گرفت.الفرار😂🤣😁 یه دور هم رفیتم بازار.بعد راه افتادیم به سمت خونه شب ۱۱رسیدیم خسته وکوفته.قرارگروهی هم نتونستم شرکت کنم😥
...