#قشنگترین_اجبار#پارت یک
خدایاگریه چرا اینقدر کنده نت
-ای بابا
بابا- جانم بابا
- ببخشید با شما نبودم
-چی شد بیتا نتایج امتحان اومد
-اگه این اینترنت به ظاهر محترم سرعتش رو ببره بالا میفهمم چی قبول شدم
عه اومد
خب خب بیتا توانا بیتا توانا بیتا توانا
جیغ زدم -ای جون بابا
-دندان پزشکی قبول شدم هوراااجانم چی شده
پریدم بغل بابا و بوسیدمش
باالخره رشته ای که میخواستم قبول شدم
آخ ببخشید خودمو معرفی نکردم من بیتا هستم بیتا توانا ۱۸ سالمه و این اولین
سال دانشگاهمه خیلی خوش حالم
رفتم تو آشپزخانه و مامان رو هم بوسیدم و زودی رفتم تو اتاقم و زنگ زدم
به تیبا رفیق شفیقم
-تیبا حدس بزن چی شده زود باش حدس بزن
تیبا -محلت بده دختر
خب بزار ببینم آها دندون پزشکی قبول شدی
-افرین
-وای بیتا منم دندون پزشکی قبول شدم دیدی
-نه من اسم خودمو دیدم دیگه به بقیه سر نزدم
-میگم
-هان بگو
-بیا کافه همیشگی پای تلفن حرف زدن مزه نمیده
-موافقم تا ۳۰ دقیقه دیگه اونجام بای
-بای
زودی رفتم لباسااام رو با لباس بیرونی عوض کردم و جلوی اینه ایسااتادم و
مشغول مرتب کردن شال قهوه ایم بودم که خیلی به موهای قهوه ایم میومد
را ستش من پایین موهامو رنگ کردم به نظرم خیلی خوجل شده زرد و قهوه ای
به هم میان تازه با چشمای عسلیم هم سته
خب زودی گوشیم رو گذاشتم تو کیف مشکیم و رفتم بیرون
باربد- کجا با این عجله جقل جونم
-الان موندم ماچت کنم یا همچین بزنمت زمین رو ماچ کنی
-مگه جرات داری بزنی
براش زبون در آوردم و لپش رو بوسیدم
-داداشی دارم میرم همون کافه ای که همیشه با تیبا میرم
-باشه برو به سلامت
راستی قبول شدنت هم مبارک
-ممنون داداشی ب*و*س ب*و*س بای
-مثل آدم بگو خدافظ بای چیه
-چشم خدانگهدار خانواده گرامم
-خداحافظ
باربد داداشمه که 2 سال ازم بزرگتره
خب از حیاط خوش رنگ و پر گلمون رد شدم و به در خونه ر سیدم وقتی پامو
از در گذاشتم بیرون آروم و با وقار مثل یه خانم محترم راه میرفتم نه مثل یه بچه
له
ِ
جیغ جیغو چون دوست ندارم بعدن مردم بگن نگا دختر آقای توانا اله و ب
خب کافه تا خونه ما زیاد فاصله نداشت به خاطر همین پیاده رفتم
رسیدم دم کافه تیبا پشت یه میز دونفره نشسته بود
-سالم بیتا خودم خوبی بشین بینمسالم تیبا جونم
نشستم گارسون اومد
گارسون- همون همیشگی؟
-بله ممنون
گارسااون رفت و منو تیبا مشغول حرف زدن شاادیم خدایی خیلی خوشحال
بودیم آخه از وقتی راهنمایی بودیم آرزوی رسیدن امروز رو داشتیم
گارسون اومد و قهوه و کیک شکلاتی رو جلوی منو تیبا گذاشت