#مرنگ#رمضان😍از بلندگوی مسجد اعلام می کردند فردا ماه رمضانه نماز جماعت داریم
توی دلمون قند آب میشد💃
از فردا یک ساعت بیشتر پیش دوستامون بودیم وحسابی میتونستیم آتیش بسوزونیم
سر وضو گرفتن چه همهمه ای بود😍
چادر رنگی هایی که با عشق تو کیفمون جامی دادیم شب گذشته کل شیشه گلاب رو روش خالی میکریم تا بوی جورابای نمازخونه رو بشوره ببره 😒
توی کوچه موقع برگشت بوی آش وفرنی وحلوا روانیت میکرد😋
تا برسیم خونه دلمون ضعف میرفت 😫
هیچ وقت یادم نمیره
لحظه ی ورود به خونه مامان بغلم میکرد ومیپرسید کامل یا کله گنجشکی
داد میزدم کامل کامل😎
تلویزیون رو روشن میکردیم کارتون زهره وزهرا رو نشون میداد
رادیو رو روشن میکردم ومنتظر اذان بودیم
اما همیشه اذان مسجد بلند تر بود
انگار قدیما همه چیش قشنگتر بود🌺
🌺حرف آخر اینکه روزه میگیریم یا نمیگیریم چه اعتقاد داشته باشیم یا نه به هم احترام بگذاریم🌺
...