عکس کیک ساده خانگی
at.dr
۱۹۳
۱k

کیک ساده خانگی

۱۱ شهریور ۰۰
سلام دوستای مهربون من 🤗

چند روز پیش هوس کیک کردم،این شد که این دلبر رو داخل قالب مافین درست کردم❤️


من برای طعم کیک یک قاشق پر پودر زنجبیل ریختم ،از عطر خوشمزه اش وقتی در حال پخت بود نگم براتون بی نظیر بود😋😘❤️

جاتون سبز
🌷🌷❤️🌷🌷

چند شب پیش صحبت‌مان کشید سمت آدم‌هایی که حسادت و کم‌بینی‌شان باعث می‌شود به فردی آسیب برسانند، از هر دوز و کلکی استفاده می‌کنند تا شخص مورد نظر را در چشم دیگران کوچک و حقیر کنند. آدم‌هایی که هیچ ترسی ندارند کارشان، حرف‌شان، عمل‌شان، ممکن است به آینده آن شخص، به نانی که سر سفره خانواده‌اش می‌برد، آسیب وارد کند.
چند شب پیش گفتم من از چنین آدم‌هایی می‌ترسم.
آدم‌هایی ‌که فقط برای ارضا کردن حس حسادت و خشم‌شان، به‌خاطر کمی دیده شدن دست به هرکاری می‌زنند، از نظر من انسان‌های بی‌نهایت ترسناکی هستند که می‌دانند چطور در قالب انسانی‌شان از خوی حیوانی وجودشان استفاده کنند.
بعد یاد چندین سال پیش افتادم، یاد روزی که دیدن استادم رفته بودم. پشت میز کارش روبه‌روی هم نشسته بودیم که میان قاشق قاشق غذا خوردن صحبت‌مان کشید به همین آدم‌ها و رسیدیم به کسی توی دوره‌های آموزشی، تلاش کرده بود هر جوری شده مرا از چشم استاد بیندازد
حرف‌هایم را برای دیگران جور دیگر تعریف می‌کرد تا نظرشان نسبت به من کدر شود. توی همان صحبت‌ها بودیم که گفتم: شیطان می‌گوید هر چیزی که در موردش می‌دانم را رو کنم تا دیگران متوجه شوند.
قاشقی که با تکه‌ای از کوبیده در هوا مانده بود و دهان نیم‌باز استاد و نگاه متعجبش نگذاشت حرفم را تمام کنم. گفت: یعنی می‌خواهی یکی را کوچک کنی تا بی‌گناه بودنت ثابت شود رهبر؟
آن لحظه نمی‌دانستم چه بگویم که هر چه می‌گفتم میشد توجیه، میشد بهانه‌تراشی..
استاد ظرف غذایش را کنار گذاشت و دفتر کتاب‌های پراکنده را روی هم قرار داد تا سطح براق میز نمایان شود. بعد یک خط فرضی روی تن چوبی میز کشید. گفت: این خط را برایم کوچک کن. با انگشتم سمت چپ خط فرضی را کمی پاک کردم. گفت: روش دیگر؟
این بار دو طرف خط را پاک کردم. گفت: کار دیگر؟ بین خط را پاک کردم. گفت: رهبر بدون اینکه به این خط دست بزنی کوچکش کن.
شروع کردم به غر زدن که مگر می‌شود؟ پس چطور آن خط را کوچک کنم؟
با خنده گفت: کاری ندارد که یک خط بلندتر زیر این خط من بکش. ببین اینطوری. حالا دو خط فرضی روی میز قرار داشت. دومی به‌خاطر کمی بزرگتر بودنش باعث شده بود خط اولی کوچک‌تر دیده شود. استاد گفت: "برای کوچک شدن دیگران کافی است خودت را بزرگ کنی رهبر. همین"
همه اینها را گفتم تا بگویم من خیلی وقت است یاد گرفته‌ام کسی را کوچک نکنم
یاد گرفته‌ام پاسدار همان یکم انسانیت وجودی‌ام باشم و برای بهتر دیده شدنم
روی بودنِ کسی خط نیندازم، آسیب نرسانم.
حالا تو هی تلاش کن مرا کوچک کنی، راستش خیلی دردم می‌آید، ناراحتم می‌کند، اما باور کن نگرانم نمی‌کند :)
#فاطمه_رهبر
...
نظرات