مثلا همانی بشود که میخواستی،
مثلا ذوق کنی و از ته دلت بگویی آخیییش!
مثلا حال دلت خوب باشد و به هرکس که رسیدی
حال خوب و لبخندهای غلیظ تعارف کنی.
مثلا بخندی، خندهات بشود قهقهه، مثلا ذوق کنی
و ذوقت برق شود و بریزد توی چشمهات.
مثلا هی دنبال کسی بگردی که بیتکلف
بنشینی مقابلش و هی از حال خوبت و اتفاقات خوبی که افتاده
حرف بزنی و ذوق کنی، هی حرف بزنی
و از شدت هیجان، بالا و پایین بپری.
مثلا کیف کنی از اینکه دیوانه خطاب شوی،
مثلا شبها توی دلت قند آب شود و ثانیهها را
تا رسیدن روز بعد بشماری.
مثلا کلی دلیل برای خوشحالی داشتهباشی.
کلی انگیزه، کلی دلخوشی، کلی حادثهی خوبِ در آستانهی وقوع...
مثلا رسیدهباشی به تمام چیزی که از جهان میخواستی...
...