#شهیدانه #شهیدمحمدحسینکرمعنایت #کتابهیچکسبهاوالتماسدعانگفت بگو تا مردم بدانند ما هم بوده ایم
پیام شهید محمد حسین کرم عنایت برای همرزمش حمید زارع که حاضر به مصاحبه درباره ی شهید نمی شود
بچه های مجموعه روایتگران مرکز فرهنگی دفاع مقدس دزفول، مدام با« آقا حمید» تماس میگیرند تا قرار مصاحبه بگذارند در خصوص «شهید محمد حسین کرم عنایت» و آقا حمید مدام امروز و فردا میکند. تلفن همراهش را جواب نمیدهد و به خانواده اش می گوید به این بچه ها بگویید:«نه! مصاحبه نمی کنم!»
آقا حمید چشم را دوخته است به عکس محمد حسین و زمزمه میکند در دلش با او که :«تو دوست داشتی گمنام باشی! من هم درباره ی تو اصلاً حرف نمی زنم»
چندین روز به همین منوال میگذرد و آقا حمید بیخیال مصاحبه با بچه های مجموعه روایتگران می شود. چشمانش گرم خواب اند که محمدحسین با اعتراض می آید سمتش و می گوید: «این کارا چیه ؟ چرا این بچه ها هرچی باهات تماس می گیرن، نمی ری؟»
آقا حمید خشنود و متعجب از دیدار محمد حسین می گوید:«یادته می گفتی دوست دارم گمنام بمونم! به همین خاطر نمی خواستم برم و درباره ی تو حرف بزنم» محمدحسین با همان لحن می گوید:« حالا که دیگه من توی این دنیا نیستم! برو و درباره ی ما حرف بزن. بگو تا مردم بدونن ماها هم بودیم…»
محمد حسین این را می گوید و می زند به کانال شوخی. دارد می رود تا مثل همیشه آقاحمید را بزند که صدای اذان صبح مانع می شود.
آقاحمید بلند می شود و تلفن مرکز فرهنگی دفاع مقدس را می گیرد و می گوید:«کی بایدبیام برای مصاحبه ؟»
شهید محمدحسین کرم عنایت نوروز سال ۱۳۶۷ در عملیات والفجر ۱۰ آسمانی می شود و مزار مطهرش در گلزار شهدای بهشت علی زیارتگاه عاشقان است.❤🌷
این کتاب را از کتابخانه امانت گرفتم خیلی کتاب خوبیه پیشنهاد میکنم حتما مطالعه بفرمایید.🌷
...