۳۶۵ روز از من باز هم گذشت🙂💜. روزهایی که قهقهه زدم از ته دل و لبخند زدم، و شب هایی که اشک ریختم و دلم شکست و فریاد زدم.. روز هایی که دلی بدست اوردم و عشق ورزیدم، و روزهایی که دلی شکستم و … روزهایی که دویدم تا برسم ، و شب هایی که خوابیدم و بیخیال شدم از رسیدن.. روزهایی که فکر کردم دنیا منم و من؛ نیاز به هیچ دست و دامنی نیست و بعد دنیا چرخید؛ گیر چرخ گردون افتادم؛ فهمیدم دنیا گرداننده دارد و دست به دامنش شدم.. روزهایی که دوست داشتن را برای شریک رویاهام زمزمه کردم و عشق فریاد زدم؛ و روزهایی که پشت چشم نازک کردم و نفرت بالا اوردم!!
تولدم مبارک…🙂💜
بماند یادگاری به وقت ۱/۲۱🙂 دیر پست کردم چون عکس خوبی نداشتم ازش🙁 این چندروز عکسام طلسم شده انگار یا پاک میشن یا بیکیفیت 🤣
کیک تولدمه خودم پزیدم😁 پنجمین تجربه خامه کشی تشریف داشته بودن 😄
ورق بزن جانم🙂 دوتا عکس آخری هم سومین و چهارمین خامه کشیم بودن🙂
خودم خیلی دوستشون دارم 🥺🙂💖
و میخوام تقدیمشون کنم به دوستای قشنگم ک همیشه بفکرمن و خیلی واسه من عزیزن🙂
#فرخنده جون مامان سالار😍💖
#بانو مامان آرام گلی😍💖
#معصومه جان مامان سودا گلی😍💖
#زهرا جان مامان یزدان عزیزم😍💖
#فرزانه جان ننه امیر تپلی قشنگ خاله😍💖
#سمیه جان مامان یزدان کوچولو😍💖
#فاطمه جان مامان نسترن 😍💖
#ساحل عزیزم😍💖
#مهشیدجان مامان آیلین و آینوش😍💖
من معنی دوست و رفیق و خواهر رو با شما فهمیدم 😍 همیشه بمونید برام عزیزای دلم😘❤️
...