هوشنگ ابتهاج در باره همسرش میگفت؛
آلما که بیمار شد با هر زنگ تلفن از بیمارستان بند دلم میگسست؛
میگفت که بدون آلما نمیداند دنیا چگونه جایی برای او خواهد بود
این چند سال که آلما بیمار بود ایشان حتی برای چند روز هم به ایران نیامدند..!
شاید آنجا که در دوری اجباریاش از آلما این شعر رو سرود که:
«هوای روی تو دارم نمیگذارندم
مگر به کوی تو این ابرها ببارندم
مرا که مست توام این خمار خواهد کشت
نگاه کن که به دست که میسپارندم»
و انگار خودش میدانست چند ماهی بیشتر از آلما نخواهد ماند!
اینجوری عاشق باشید بچها
...