می خواهم به اتفاقاتِ خوبِ نیفتاده ، اعتماد کنم و ایمان داشته باشم که یکی از همین روزها خواهند افتاد درست لابلای مشغله هایی که از سر و کولِ روزمرگی هایم بالا می روند ، در دلِ نگرانی هایی که حوالیِ باورهایِ من ، جا خوش کرده اند ، و در اعماقِ خستگی هایِ مفرط و تکراری ام … اتفاقاتِ خوب ، خواهند افتاد و من دوباره شبیهِ کودکی ام ؛ لبخند خواهم زد …