💞سال ها پیش پدربزرگ از مکه آمده بود و برایمان سوغاتی آورده بود
برای من یک تفنگ آورده بود که با باتری کار می کرد.هم نور پخش می کرد و هم صدایی شبیه به آژیر داشت
آنقدر دوستش داشتم که صبح تا شب با خودم تفنگ بازی میکردم
همه را کلافه کرده بودم
می گفتند انقدر صدایش را در نیار
انقدر تفنگ بازی نکن
باتری اش تمام می شود
یادم می آید می خندیدم و میگفتم
خوب تمام شود میروم باتری می خرم و باز بازی می کنم
چند روزی گذشت تا برایمان مهمان آمد
وسط تفنگ بازی با پسر مهمان دقیقا جایی که حساس ترین نقطه ی بازی بود باتری تفنگم تمام شد
دیگر نه نور داشت و نه آژیر
نمی توانستم شلیک کنم و بازی را باختم
امروز به این فکر می کنم که چقدر شبیه کودکیم هست این روز ها
تمام انرژی ام را بیهوده هدر دادم
برای انسان هایی که نبودند یا نماندند
برای کار هایی که مهم نبودند
حالا که همه چیز مهم و جدی ست
حالا که مهمترین قسمت بازی ست
انرژی ام تمام شده
بعضی وقتا نمی دانی چقدر از انرژیت باقی مانده
فکر میکنی همیشه فرصت هست
ولی حقیقت این ست گاهی هیچ فرصتی نداری
اگر روزی صاحب فرزند شدم به او خواهم گفت مراقب باتری زندگی ات باش
بیهوده مصرفش نکن
شاید جایی که به آن نیاز داری تمام شود
سلام دوستان گلم ،قربون محبتت تک تکتون بشم که اینقدر ماهید و جویای احوالم هستید خدا رو شکر خودم و دخترم بهتر شدیم یه کم پسرم هنوز کسالت داره که امیدوارم اون هم زود خوب بشه .
ما جنوبی ها اعتقاد داریم بارون که میاد رحمت الهی هم باهاش میاد و اولین کاری که می کنه این هست که بیماری هایی که توی هوا هست و با هوا منتقل میشه رو میشوره میبره امیدوارم زود زود این آنفولانزا هم از بین بره و دیگه بچه ها مریض نشن .
کیک لحاف قبلا دستورش رو فرستادم فقط عکس فرستادم بافتش رو ببینید.یه وقت فکر نکنید خمیری هست اینجوری نیست خیلی بافت نرمی داره 😅توی دستور پخت هام نگاه کنید دستورش اونجاست .