🔶 از عارفی پرسیدند: «خدای را در روزیرسانی چگونه یافتی؟»
🔹گفت: «در خانه سگی دارم که مرا نگهبانی میدهد و در امر من است و از منزل من دور نمیشود و شبها در بیم میخوابد و وظیفهی خویش به خوبی انجام میدهد و تنها کار سختش روزی چند بار پارسکردن است و زمان دیدن من و نعمتی از من تشکر و دمجنباندنی.
🔹من نیز وظیفه خود میدانم و سر وقت بیمنت و بدون زحمتش غذایش میدهم. اگر انسان نیز از حدود الهی خارج نشود و ترک معصیت کرده و در فرمان خدا عمل کند و از او بترسد و یاد او را فراموش نکند، خداوند سر وقت روزی او را همانجا که نشسته است خواهد رساند و نیازی به دربدری و دویدن نیست.
🔹 اما سگی که صاحب برای خود برنمیگزیند و خود را در کوچه و خیابان آزاد و رها میبیند، ساعتها در پی لقمهاش باید بدود و بعد از خستگی لقمهای را اگر بیابد دیگر سگان از چنگ و دهانش خواهند ربود و بدونِ آرامش هر شب در کنجی از ترس جانش خواهد خوابید و در روز هر کسی بر او سنگ زده و آزارش خواهد داد و این سزای کسی است که در دنیا، قید تعبّد خدای از پای خود رها کرده است و صاحب خود نمیشناسد.
🔹 چنین کسی روزها در پی روزی خود خواهد دوید و بعد از خستگی لقمهای در اضطراب و ترس از بنیبشر خواهد خورد و در برابر تلاش خود یکدهم از آن بهره و لذت نخواهد برد.»
🔹 عارف گفت: «عاقبت کار که اندیشیدم، دیدم بندِ بندگی خدا بر من، آرامش دنیوی و اخروی و روزی هر دو سرای در کمال راحتی است. کافی است ذکری بگویم و یادش کنم و در نماز شکرش کنم و معصیت و نافرمانیاش نکنم و برای او عمل صالحی که میتوانم دریغ نکنم، آنگاه مرا تصاحب خواهد کرد و بدون منّت و رنج، روزی مرا بر پیش پای من قرار خواهد داد.»
─┅─═इई ❄️☃❄️ईइ═─┅─
...