عکس خیرات
♡M¦a¦h¦i♡
۵۲۹
۲۶۹

خیرات

۱۴ بهمن ۰۱
برای شادی روح تمامی رفتگان و فرشته هفت سالمون یه صلوات و فاتحه لطفاً 🙂🙏🖤
#خیرات
#داستان_واقعی_فرشته_هفت_سالم
وقتی گوشی را برداشته اسمش را می بینم ترسی وجودم را فرا می گیرد...نکند باز بگوید عزیز دردانیمان مریض است ؟با شنیدن صدای گرفته اش می فهمم که آری درست حدس زده ام...بی قرار منتظر می مانم تا شب شود و به ملاقاتش بروم اماده میشوم و با بسم الله راهی بیمارستان میشوم....نمیدانم چرا اما قدم هایم سست شده است نکند خبری باشد؟کاش که خیر باشد....وقتی جسم بی حال و آشفته فرشته کوچکمان را روی تخت میبینم دلم میگیرد...چقدر سخت جان میدهد تا نفس بکشد...کنارش می‌نشینم...برایش لالایی می‌خوانم...میگوید عمه جان ...میگویم جانم!میگوید من میمیرم ...چون میدانم...احساس میکنم...درد دارم...لطفا بعد مرگ من گل های آبی برایم بیاورید اگر قرمز بیاورید ناراحت میشوم آخه میدانی من یک استقلالی غیرتیم...لبخندی از غم بر روی لبانم مینشیند...جلوی اشک هایم را میگیرم و دستی بر سرش میکشم...به خانه برمیگردم تا کمی استراحت کنم...نزدیکای ساعت ۳با ترس از خواب میپرم...خواب مرگ کوچولویم آزارم میدهد و با تماس برادرم باز هم دل شوره میگیرم....جانمی میگویم که بی مقدمه میگوید خواهر بچه ام میمیرد برس به دادم!خدا می داند با چه وضعی خودم را به بیمارستان می‌رسانم...هر کدام یک گوشه زانوی غم گرفته و من به دنبال برادر دل شکسته ام...در اتاق کوچولویم را باز میکنم که با دیدنم دستی به سمتم دراز می‌کند و می‌گوید عمه!تا میخواهم بگویم جانم پرستاری مرا بیرون کشانده و اجازه نمی دهد...یک دقیقه ..‌ده دقیقه...یک ربع...پس چرا خبری نیست؟با داد و فریاد های برادرم شانه هایم می‌لرزد...عروس خانوادیمان چرا با روپوش خونی بیرون می آید؟چرا شانه هایم را گرفته میگوید بچه ام را کشتند....چرا دیگر صدایی نمی شنوم؟ داد میزنم و میگویم چه شده؟چه بگوید خوب است ؟خواهر بچه ام را نجات ندادن با هر شوکی که میزدن از دهانش خون میپاشید.‌‌.‌بچه ام مرد ...پر کشید و رفت ...هفت ساله من مرد و داغ بر دلم گذاشت !آری همان روز خدا محمد طاهای کوچکم را انتخاب کرده و فرشته آسمانی کرد....ولی ما چطور ؟از آن روز زنده ماندیم ؟روح ماراهم با خودش کشاند و برد...از آن روز گل های آبی را بیشتر دوست دارم و با دیدن گل های قرمز یاد لکه های خونی روی روپوش عروس داغدارمان افتاده نفرت و یا غمی در دلم مینشیند....دیگرآن گل ها برایم جز سیاهی رنگ دیگری نیستند...🖤
...
نظرات