ورق بزنید❤️من عاشق خوروش قیمه ی نذری ام😍 اصلا عطر و بوش یه چیز دیگه اس😌 بعدازظهر که داشتم توی سینی لپه پاک می کردم یهو خیلی دلم خواست که کاش منم می تونستم قیمه نذری بدم ...

توی خیالم ظرفای یکبار مصرف رو پر می کردم و دوستای پاپیونیم رو یاد می کردم🥺
دلم آب شد براش؛ یکی دوساعت بیشتر به افطار شب بیست و سوم ماه رمضون نمونده بود ولی پاشدم و شروع کردم
پدرم یک ماهی هست مریض احواله😔
به نیت شفای بابام و شادی روح پدرشوهر، مادرشوهرم و حاجت دل خودم

شروع کردم اول قیمه رو توی زودپز بارگذاشتم ، سیب زمینی هاشو خرد کردم ، زعفرون دم کردم...
وسط کارها هم اسم دوستای پاپیونی رو می نوشتم
خیلیاشون تو بهترین حالِ دلشون منو یاد کردن، خیلیاشون التماس دعا داشتن ، خیلیاشون دلگیر بودن که سرِ نذری کسی ازشون اسم نبرده ، تا اونجا که تونستم اسمتون رو نوشتم دوستای عزیزم🥰

قبل از افطار برنج رو هم دم کردم و وقتی افطار کردیم سیب زمینی ها رو هم سرخ کردم و دیگه همه چی آماده شد
قشنگ ترین و خوشگل ترین موقع وقتی بود که قیمه ها رو روی برنجا می ریختم و با ته دیگ و برنج زعفرونی و سیب زمینی تزئینش می کردم😍
خداروشکر که به آرزوم رسیدم❤️❤️

درحینِ پخت هم یک دلِ سیر گریه کردمو برای سلامتی همه ی مریضا و پدرم دعا کردم ، برای همه ی کسایی که بچه دار نمیشن ، گرفتاران ، قرض داران ، مستاجران و برای ظهور امام زمان و حاجت قلبی خودم😍
خیلی از دوستای پاپیونی از نظرم گذشتن، بیادتون بودم😍
انشاالله شماام منو دعا کنید💚💚

مرسی از همراهی تون دوستان خوش قلبم
ببخشید اگه فراموش کردم و اسم خیلیا نیست🙏❤️