سلام به روی ماهتون 🌙😊
مدرسه مها کامنت گذاشته بود که واسه جشن هر کی هر چی دوست داره بیاره
منم پیامو ساعت ۹ شب دیدم دستبکار شدم و این کیک یزدی های دلبر رو درست کردم
دستور پخت از فرشته صادقیان عزیز هست 😊
یادم میاد 😅👇
اولین بار که با دستور فرشته جان این کیک یزدی ها رو درست کردم پنج شنبه بود واسه شب جمعه پدر رضا درست کردم 😃
وقتی داشتم مواد رو حاضر میکردم یادم اومد ی خورده شکر هم تو کابینت دارم توی شیشه کوچیک بود اندازه یکی دوقاشق میشد🙃 شکر رو ریختم رو شکرا و پیمانه کردم و کیک یزدی هامو درست کردم وقتی پخت اول مها خورد استقبال همیشگی نبود
ی تیکه ازش خوردم دیدم اره خیلی خوبه ،آخرش که خواستم قورت بدم یهو دیدم شور شد 😬
خلاصه که کیک یزدی ها رو بردم تو پارک گردوندم و فاتحه هم رسید به پدرشوهرم 😂اسراف نکردم خلاصه 😂
شب رضا اومد خونه یکی هم دادم رضا خورد قیافه رضا 🥴😳😰
حالا رضا میگفت نمک ریختی توش!من میگفتم نه عزیزم شکر بود احتمالا مشکل از هل بوده و ...
بعد از چن روز رفتم سر کابینت شیشه ها رو چک کردم دیدم بعله شیشه شکر هست و شیشه نمک نیست 😂
فقط ی قاشق نمک اشتباهی رفت تو دستور ولی مزه آخر کیک رو شور کرده بود
خلاصه که کیک یزدیمون ی کمی نقص داشت دیگه 😂
ولی من فاتحه رو جمع کردم واسه پدر رضا 😂😂😂😂😂
کیک یزدی ها رو بردم پارک پخش کردم که نه نامی بمونه ازم نه نشونی 😂😂😂😂
دور از شوخی قابل خوردن بود 😉ی کم شوریش حس میشد ولی دل نمیزد 😅