تو میخواهی بخندی و دیوانه باشی و مهربانی کنی و سخت نگیری و بگذری و اهمیت ندهی و زندگی کنی و برایت مهم نیست دیگران چند بار در ترازوی معاشرتهاشان ملاحظهی احساسات و شعور تو را نمیکنند و فکر میکنند که از نفهمیدن است که سکوت میکنی! تو همه چیز را به روشنیِ روز میفهمی اما ترجیح میدهی گاهی حتی احمق فرض شوی؛ ولی وقتت را بر سر مجادلههای بینتیجه، تلف نکنی! همچنان میخندی و تمام تلاشت را برای بیخیال بودن به کار میگیری و از خیلی کاستیها و بیانصافیها چشمپوشی میکنی و چشم روی خیلی ناحقیها میبندی و میگذاری به حسابِ تفاوتِ میان آدمها، حتی اگر هیچ ربطی به تفاوتها نداشتهباشد. همه چیز بر میگردد به اینکه تو حوصلهی جنجال نداری و میخواهی در حاشیهی امن و آرامی برای خودت زندگی کنی.