برای سفره نذری بود
بماند ب یادگار
کاش نام من تسلا بود. تسلای خاطر تمام آدمهای غمگین و از نفسافتاده...
کاش نام من پناه بود، پناهِ تمام آدمهای بیپناه.
کاش نام من آغـوش بود، آغـوشی برای همهی آنان که هیچکسی را برای همدردی ندارند.
کاش نام من مرهم بود، برای تمام زخمهای تا مغز استخوانرسیدهی درمان نشده.
کاش نام من شادی بود، دلخوشی بود، لبخند بود... کاش قدرت داشتم حال تمام آدمها و حال تمام شهر و تمام خیابانها و خانهها را خوب کنم...
دلم پنجرههای روشنِ خوشبخت میخواهد تا هرشب بزنم به دلِ کوچه و خیابان و با ذوق به آنها نگاه کنم. از آن پنجرهها که آرامش و خوشبختیِ آدمها را قاب گرفتهاند...
#نرگس_صرافیان_طوفان
...