بزن برویم حال خودمان را بهتر کنیم که جهان مادامی که حالمان خوب نیست، شبیه به خانهی تاریکیست بدون پنجره! ببین چی حالت را بهتر میکند، چه کسی؟ چه چیزی؟ چه کاری؟ چنگ بزن به همان، حتی اگر سادهترین اتفاق ممکن باشد، سادهتر از گاهی برای خود وقت گذاشتن و کتاب خواندن، سادهتر از گاهی فیلم دیدن، از خانه بیرون رفتن و قدم زدن... دلت بعد از مدتها سفر خواسته؟ برنامهاش را بریز، دلت استراحت میخواهد؟ مدتی کار نکن و لم بده گوشهای و به چیزی هم فکر نکن. دلت دلخوشیهای تازه خواسته؟ دلخوشیهای تازه دست و پا کن... ببین! تا وقتی حالمان خوب نباشد، نه رشد میکنیم، نه با هرقدر کار و تلاشِ بیوقفه، به جایی میرسیم! کمی دست نگه دار و ببین باید کجای روحت را پانسمان کنی و باید برای کودک گوشهگیر درونت، چهکار کنی؟ باید چهکار کنی تا انگیزه و شادی و حالِ خوب، به کوچههای خیال تو برگردد؟! شاید مدت زیادی قوی بودهای، شاید دلت کمی پناه بردن و گریستن و از مسئولیتهای بسیار، سر باز زدن میخواهد. فرصت برای دویدن زیاد هست، قدری هوشمندانه توقف کن و وقت بگذار و حالِ خودت را خوب کن...