عکس شیرینی تر خونگی
Mrs.jlp
۹
۱۹۰

شیرینی تر خونگی

۲۷ بهمن ۰۲
جلو در خانه رنگ و رو رفته ای می رسیم. امام دوروبرش را نگاه می کند و بعد درمی زند. پسرعموی امام در را باز می کند و با دیدن ما لبخند بر صورت لاغر و نحیفش می نشیند. امام با او دست می دهد و بعد پول ها را توی دستش می گذارد. من هم کیسه آردی را که برداشته بودیم، به او می دهم. او می گوید:
- امشب کمی دیرتر آمدید. خیلی وقت است منتظر شما هستم. بعد از امام تشکر می کند و می گوید:
-ای مرد نیکوکار! خدا به تو خیر دهد! تو که یک غریبه هستی، به ما کمک می کنی، ولی پسرعمویم علی بن حسین با اینکه ادعای امامت می کند و حال و روز ما را می داند، باز خبری از حال ما نمی گیرد. خدا به او خیر ندهد!
نمی دانم در برابر یاوه های این مرد چه بگویم. رنگم عوض می شود و دندان هایم را از خشم روی هم می فشارم. امام که متوجه حالم می شود، دستم را آرام فشار می دهد؛ مبادا چیزی بگویم. مرد باز از امام تشکر می کند و بعد در را می بندد. همان گونه که توی کوچه های تاریک قدم می زنیم، به این فکر می کنم که چرا امام به این مرد خودخواه و قدرنشناس کمک می کند.

ولادت سید الساجدین مبارک✨🌹
...
نظرات