
نان خامه ای+رولت سوئیسی +کیک یزدی با دستور لیلاجان(مه یاس)
۱ ماه پیش
ممنون از لیلاجان(مه یاس) با دستور پختهای عالیشون
#داستانک
کشاورزی فقیر از اهالی اسکاتلند #فلمینگ نام داشت.
یک روز ، در حالی که به دنبال امرار معاش خانواده اش بود ، از باتلاقی در آن نزدیکی صدای درخواست کمک را شنید ، وسایلش را بر روی زمین انداخت و به سرعت سمت باتلاق دوید. پسری وحشت زده که تا کمر در باتلاق فرو رفته بود ، فریاد می زد و تلاش می کرد تا خودش را آزاد کند.
#فارمر_فلمینگ او را از مرگی تدریجی و وحشتناک نجات داد.
روز بعد ، کالسکه ای مجلل به منزل محقر #فارمر_فلمینگ رسید . مرد اشراف زاده خود را به عنوان پدر پسری معرفی کرد که او نجاتش داده بود. اشراف زاده گفت: می خواهم جبران کنم شما زندگی پسرم را نجات دادی.
کشاورز اسکاتلندی جواب داد: من نمی توانم برای کاری که انجام داده ام پولی بگیرم. در همین لحظه #الکساندر پسر کشاورز وارد کلبه شد. اشراف زاده پرسید: پسر شماست؟ کشاورز با افتخار جواب داد: بله
مرد ثروتمند گفت: با هم معامله می کنیم. اجازه بدهید او را همراه خودم ببرم تا تحصیل کند. اگر شبیه پدرش باشد ، به مردی تبدیل خواهد شد که تو به او افتخار خواهی کرد.
پسر #فلمینگ کشاورز با هزینه آن اشراف زاده بزرگ شد و تحصیل کرد تا اینکه روزی از دانشکده پزشکی #سنت_ماری در #لندن فارغ التحصیل شد و همین طور ادامه داد تا در سراسر جهان به عنوان #سِر_الکساندر_فلمینگ کاشف پنی سیلین مشهور شد ...
سال ها بعد ، پسر همان اشراف زاده به #ذات_الریه مبتلا شد. فکر می کنید چه چیزی نجاتش داد؟ بله درست حدس زدید همان #پنی_سیلین !
#داستانک
کشاورزی فقیر از اهالی اسکاتلند #فلمینگ نام داشت.
یک روز ، در حالی که به دنبال امرار معاش خانواده اش بود ، از باتلاقی در آن نزدیکی صدای درخواست کمک را شنید ، وسایلش را بر روی زمین انداخت و به سرعت سمت باتلاق دوید. پسری وحشت زده که تا کمر در باتلاق فرو رفته بود ، فریاد می زد و تلاش می کرد تا خودش را آزاد کند.
#فارمر_فلمینگ او را از مرگی تدریجی و وحشتناک نجات داد.
روز بعد ، کالسکه ای مجلل به منزل محقر #فارمر_فلمینگ رسید . مرد اشراف زاده خود را به عنوان پدر پسری معرفی کرد که او نجاتش داده بود. اشراف زاده گفت: می خواهم جبران کنم شما زندگی پسرم را نجات دادی.
کشاورز اسکاتلندی جواب داد: من نمی توانم برای کاری که انجام داده ام پولی بگیرم. در همین لحظه #الکساندر پسر کشاورز وارد کلبه شد. اشراف زاده پرسید: پسر شماست؟ کشاورز با افتخار جواب داد: بله
مرد ثروتمند گفت: با هم معامله می کنیم. اجازه بدهید او را همراه خودم ببرم تا تحصیل کند. اگر شبیه پدرش باشد ، به مردی تبدیل خواهد شد که تو به او افتخار خواهی کرد.
پسر #فلمینگ کشاورز با هزینه آن اشراف زاده بزرگ شد و تحصیل کرد تا اینکه روزی از دانشکده پزشکی #سنت_ماری در #لندن فارغ التحصیل شد و همین طور ادامه داد تا در سراسر جهان به عنوان #سِر_الکساندر_فلمینگ کاشف پنی سیلین مشهور شد ...
سال ها بعد ، پسر همان اشراف زاده به #ذات_الریه مبتلا شد. فکر می کنید چه چیزی نجاتش داد؟ بله درست حدس زدید همان #پنی_سیلین !
طرز تهیه و دستور پخت های مرتبط

نان خامه ای

ژله فرفره ای یا رولتی

رولت خامه ای بی دردسر

نان خرما رولی

شیرینی تر
