#حسینی_امچند خط روضه 👇
وقتی علی اکبر به میدان میرفت آقا امام حسین فرمود علی جان چند قدم پیش چشمانم راه برو! یعنی " خدا حافظ علی"! زنان اهل حرم گفتند علی جان به غربت ما رحم کن😭
وقتی قاسم به میدان میرفت آقا برای خداحافظی با قاسم شدیدا گریستند تا حدی که نقل شده آقا از شدت گریه بیهوش شدند!
و خدا میداند چه بر سر اهل حرم آمد وقتی یادگار برادرشان امام حسن را فرستادند که " برود "
هر کدام از این خانواده ماجرایی این چنین دارد "خداحافظی "
آمده اند اینحا تا کشته شوند و همه میدانستند که مردانشان زنده برنخواهند گشت....
اما....
آقایی را میشناسم که با او خداحافظی نکردند! همه مطمئن بودند عموی بچه ها برمیگردد! سکینه جانش، دختر برادرش ، نوهی مادرش زهرا منتظر آب است! رنگ لالایی رباب تغییر کرده!" علی جانم بی تابی نکن عمو صدای گریه ات را شنیده!"
عمو برمیگردد بچه ها مشک هایتان را بیاورید ....
رقیه جان نگران علی اصغر نباش این بار عمو رفته تا آب بیاورد!
اصلا چرا آب اینقدر بی ادب است که خود به التماس عمو نیامده؟
عمو شرمنده بچه ها شد اما آب بیشتر شرمنده سقا شد! این ننگ تا ابد بر پیشانی فرات خواهد ماند
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
وقتی به کربلا از این زاویه نگاه کردم یکی دیگه از دلایلی که روضه آقا اباالفضل رو دردناک ترین روضه کربلا برای من کرده ، فهمیدم.....
من به فدای اون لحظه ی حضرت زینب که دید برادرش دست به کمر عمود خیمهی عباس رو برداشت😭😭😭
...