عکس شیرینی هلویی
Zeinab7116
۹
۱۸۵

شیرینی هلویی

۲۹ اسفند ۹۶
🌹⚘
#شیرینی_عید
شیرینی برای جشن گرفتن اولین نوروز زندگی دو نفره مان 🌹⚘
دورترین خاطراتم از شیرینی پزی، شیرینی های جور واجور و رنگی رنگی شبهای زمستان است در خانه ی کوچک روستاییمان...همان جا که تو همیشه برای همه معلم بودی، همان جا که هر مناسبتی میشد تمام مردمش جمع میشدند در خانه کوچکمان، هنوز هم که فکرش را میکنم چطور میشد آن همه آدم را در آن دو اتاق کوچک جا داد، نمیتوانم بفهمم...هر چه بود آن روزها روزهای دیگری بود؛ چقدر دختران روستا دور مامان جمع میشدند تا برایشان شیرینی بپزد، تا آنها هم یاد بگیرند، تا باز هم در خانه مان برای میلاد ائمه جشن بگیرید و همه ی مردم روستا را، زن و مرد را دعوت کنید؛ آن روزها خوب یادم هست که همه می آمدند....تو یادت هست شعرهای مذهبی یادم میدادی تا در آن جشن ها بخوانم؟ فقط یکبار که آن همه تمرین کردیم و آخر یکی دیگر از بزرگترها میکروفن را برداشت و خواند.....چقدر گریه کردم، مامان در آشپزخانه با سهیلا و فرزانه و میترا شیرینی دو رنگ میپخت، من گوشه ای کز کرده بودم و زانوی غم بغل گرفته بودم و گریه میکردم و تو.....تو میگفتی زینب بخوان و من نخواندم، بعد از آن دیگر هیچ وقت نخواندم، هیچ وقت....
کاش تمام خاطراتمان زنده میشد، کاش میشد یکبار دیگر همه ی آن ها را کنار تو زندگی کنم، تمام روزهای عید را، تمام شب های بی قراری را، تمام خنده ها و تمام گریه ها را و تمام اشک های تو که بر صورتت ریختند و ما هیچ کداممان نبودیم تا پاکشان کنیم...راستی امسال عید، مهمان کدام خانه ای؟ خانه ی روستا؟ خانه ی شهر کنار زهره و مامان؟ خانه ی من؟ یا شاید کنار مولایت علی؟ نمیدانم اما ...هر جا بودی سفارش ما را به مهربان های عالم بکن...که خودت از تبار همان مهربانانی😍😍🌹🌹⚘🌹🌹🌹
...