#کیک_گاتوشا

هوالعلیم
سلام دوستای خوبم.خداقوت.خوبید؟😉
بیاین که میخوام یه خاطره بگم براتون که البته بیشتر به سوتی شبیهه تا خاطره😅
آقا من یه دوره کلاس خط نستعلیق میرفتم.تازه اوایلش بود.روند کلاس هم به این صورت بود که هرکس به نوبت میرفت پیش استاد،تمرینشو نشون میداد و بعدم سرمشق تازه میگرفت.از بدِ روزگار،خانوم وآقا توی یه کلاس بود.حالا یه روز من رفتم کلاس و دختر خالمم برای اینکه تنها نباشم باخودم بردم.هیچی دیگه.نوبت ما شد.رفتم نشستم کنار استاد.دفترمو گذاشتم جلوش تمرینمو ببینه.
استاد:سلام.خوبی؟😎
من:سلااام.ممنون.متشکرم🤗😊
(بعد اینجا یه چیزی گفت که من صداشو نشنیدم)بخاطر همین دوباره گفتم:چی؟
یهو سرشو بالا اورد گفت:خانوم با شما نیستم😒
آقااا،منو میگی😕...یه نگاه بهش انداختم دیدم از این
ماس ماسکا هست که مجریا به گوششون وصله😠،از اینا به گوشش هست و تمااام این مدتم داشت باهمون حرف میزد نه منه بدبخت😢
هیچی دیگه.سکوت اختیار کردمو اومدم برم توی افق محوشم که همزمان یه نگاهم به کنارم کردم ببینم عمق فاجعه چقدره که دیدم دخترخاله ی نامردم😡 تا جایی که توان داره،خیلی تابلو، هرهردرحال خندیدنه😦.از اینور که کلا ناامید شدم 😟یه نگاهم به روبروم کردم دیدم جماعت روبروم،همگی به اتفاق با یه لبخند ملیح دارن منو نگاه میکنن(از اون لبخند ملیحا😊 هست که طرف داره پشتش از شدت خنده،گریه میکنه هااا،از اونا)😭
حالا این من که نمیدونستم بخندم یا گریه کنم:😢😓😕
بچه های کلاس:😆😊😄
دختر خاله:😂😃😀
استاد:😌😞😐
هیچی دیگه ضایع شدیم رفت.این بود انشای من🙄

عه،راستییی،کیکو نگفتم چطور بود...فقط همینوبگم که عااالییی بود.بیسته بیست😍👌👌برخلاف کیک خیس بافت خیلی نرم وسبکی داشت.دوست میداشتیم😃