عکس این کیک یخچالی قصه اش درازه
مامانِ بهرام
۱۶۶
۱.۵k

این کیک یخچالی قصه اش درازه

۱۰ مهر ۹۸
دوستان کپشن رو بخونید خالی از لطف نیست،جونم واستون بگه این کیک یخچالی قصه اش در ازه،من بودم ،حاجی نصرت،رضا پونصد،علی فرصت ،،ای وای ببخشید کجا رفتم من!! یه روز بعد از ظهر من اومدم پان اسپانیا درست کنم مواد شکلاتی رو که درست کردم،هرچی گشتم دیدم خوشبختانه نه موز هست نه گردو،این که میگن گشتم نبود نگرد نیست دقیقا واسه من گفتن،گفتم چه کار کنم که طی یک تصمیم کاملا سری قرار شد کیک یخچالی درست کنم ،یه قالب گرد آوردم مواد شکلاتی که داغم بود رو به بیسکوییتها آغشته کردم دور تا دور قالب چیدم ،چون قالب بزرگ بود دور سوم بود که هم موادشکلاتی تموم شد هم بیسکو ییتا،خلاصه که وسط قالب خالی موند،اگه گفتین شبیه چی شد،افرین باهوشین ها،شد شبیه لاستیک فرغون،دیگه مونده بودم چی کار کنم،رفتم سراغ قالبا،یه قالب قلب آوردم گفتم بچینم تو اون،بیسکوییتها رو که برداشتم چون مواد شکلاتی داشت موقع برداشتن می شکست،شکستن هیچ پودر خاک شیر می شد،به هر بدبختی بود ریختم تو قالب قلب که چشمتون روز بد نبینه چون قالب رو یادم رفت چرب کنم سلفون بکشم کلا همه چسبید به قالب ،حالا طوریم چسبیده که بیا وببین،به هر بد بختی بود ار قالب در آوردم، ریختم تو سینی ،این دفعه شد شبیه خمیر که از نانوایی می خرین ،خمیر نون بربری،دیگه واقعا مونده بودم چه کار کنم چشم خورد به این ظرفهای شیشه ای مربع ،ایندفه دیگه مغز نازنین به کار افتاد اول سلفون کشیدم بعدم مواد رو ریختم داخلش با پشت قاشق خوب فشرده کردم یه دو ساعتی گذاشتم فریزر،بعدم که در آوردم بر گرداندم تو ظرف ،بعدم اومدم با هرچی که داشتم تزیین کردم که یکم خوشگل بشه ،خوشگل که نشد هیچ، شد همین اثر تا ریخی که دارین می ببینین،به قول یه عزیزی انگار تریلی از روش رد شده،من اصلا نمی خواستم این عکسو بذارم((حالا پاپیون چه جوری تاییدش کرد خودمم موندم)) اینم پسرم گفت مامان بذار دوستات ببینن یکم بخندن دلشون باز شه،خلاصه ما گفتیم کیک یخچالی شما هم .....،ودر آخر این که می گن لبخند یه هدیست از طرف خدا به همه بنده هاش،این هدیه آسمونی هزاران بار تقدیم به دلای پاکتون ،فدای خنده هاتون، همتونو دوست دارم ،مواظب خوبی هاتون باشید، یاحق⚘
...