#کیک_لواشک_ترش_خوشمزه#آلوجنگلی#ترشک چندمیوه
#آلبالوچند لحظه همه چیز را رها کن، کمی بنشین و چشمانت را ببند.
تصور کن یک ظهر روشن و داغ مرداد را، تو داری وسط یک باغ سرسبز قدم میزنی، نور جاندار خورشید، گونههایت را میسوزاند و باد سرکش، نظم موهایت را بههم میریزد اما تو سخت نمیگیری، نه به جسارت آفتاب و نه به دست درازیِ باد، چون روزهای سختی را پشت سر گذاشتهای... و میخندی در همهحال و با سادهترین چیزها میخندی و لذت میبری از همه چیز... عبور میکنی از میان درختها و بوتهها، شاخههای سبز را از مقابل صورتت کنار میزنی و به راهرفتنت ادامه میدهی و هر ثانیه نزدیکتر میشوی به صدای جریان آب. به چشمهای میرسی که گیسوان خورشید را میان بستر زلال خودش جاداده و شبیه الماس، میدرخشد. مینشینی و پاهایت را به نوازشهای آب میسپاری و در دل گرمای تابستان، عمیقا لذت میبری از خنکای آن، و لذت میبری از تماشای بازتاب آفتاب داغ مرداد در دستان بیقرار آب که اشتیاق چشمان تو را نشانه رفته. لذت میبری از تماشای سبزینگیِ گیاه، پرواز شاپرکها، آواز کبکها...
میخواهم بگویم نگران نباش خوبِ من! چشم به هم بزنی، این روزهای تاریک تمام شدهاند و به روزهای روشن رسیدهای. و دیگر بلدشدهای با سادهترین چیزها شاد باشی و سخت نگیری به خودت، به دنیا، به آدمها...
خورشید هنوز زنده است خوب من! و گیاه، در مسیر سبز شدن! به روزهای خوبی فکر کن که نرسیدهاند و به روزهای تاریکی که پشت سر گذاشتهای، اینروزهای پرالتهاب هم زودتر از چیزی که فکرش را میکنی تمام میشوند، اما تو بعد از این، تبدیل به انسانی خواهی شد که عمیقتر نفسمیکشد، محکمتر در آغوش میگیرد و از ریزترین جزئیات جهان، لذت میبرد.
#نرگس_صرافیان_طوفان
...