عکس رولت حلوا
Arefeh-Omidkhah
۲۱۸
۱.۲k

رولت حلوا

۶ مرداد ۹۹
#قرارگروهی
نزدیک به سه سال پیش بود
که پدرم روازدست دادم خیلی بی تابی کردم
انگاردنیام به آخررسیده بود
میدونید مرگ تدریجی یه دختر
وقتیه که دیگه باباشوتواین دنیادرکنارش نداره
باهمه ی غم واندوهی که یهو روی سرم آوارشده بود
بین همه ی بی تابی ها وگریه ها
یادمه که موقع کارهای تدفین
التماسهام واسه شستن بابا وثوابی که خیلی دلم میخواست ازش بهره ببرم
به نتیجه نرسید وفقط اجازه دادن ازپشت
یه شیشه نگاهش کنم
صدای خوندن آیت الکرسی خواهرام
برای بدرقه بابا،هنوزتوی گوشم میپیچه
ومن که می دونستم هنوزهم صدام رومی شنوه
پشت سرهم تکرارمیکردم
بابا عاشقتم
بابا من همیشه دوست دارم……
من تماشاش میکردم
انگارلبخندروی لباش نشسته بود
وقتی غسلش میدادن
پدرم چقدرزیبا ونورانی شده بود؛
صورت زیباشووقتی به خاک میسپردیمش
هنوزتوخاطرمه،
من رفتن پدرم رودیدم تاباورکردم
که دیگه ندارمش
امابمیرم…
بمیرم برای اونایی که عزیزانشون رو
دراثرکروناازدست دادن
وحتی نتونستن عزیزشون روبدرقه کنن
من هنوز آشوبم
وآرامشم زیر خروارها خاک خوابیده
منی که رفتنش رودیدم
هنوزم داغونم
چقدرسخته ازدست دادن براثرکرونا
خدابرای هیچکس نخواد…!
ازدست دادن به اندازه کافی سخته
وبراثرکروناواقعا دردناکه…!
ازخدای مهربون برای همه خانواده هایی که تواین مدت ،عزیزانشون روغریبانه ازدست دادن
طلب صبرمیکنم
خداجونم
پناهمون تویی
خودت ازشراین بیماری نجاتمون بده

برای شادی روح هموطنان کروناییِ
ازدست رفتمون لطفاصلواتی عنایت کنید

_دیدم پاپیون جان اونهفته به وقت قرارگروهی
همه باهم عکس گذاشتیم
هم اذیت شدوهم اذیتمون کرد
این هفته یکم زودترفرستادم.

تقديم نگاه مهربونتون
...
نظرات