عکس لواشک
fatemeh
۳۴
۲۴۹

لواشک

۶ شهریور ۹۹
🔴مادر عزیز این متن میتونه صدای درون فرزند شما باشه که بعدها میشنوید... این صدا را امروز بشنوید.... (ارزش خوندن داره)
join👉 @niniperarin
من ترجیح میدادم به جای اینکه مادرم را مدام دستمال به دست و در آشپزخانه ببینم گاهی هم در حال کتاب خواندن و ورق زدن روزنامه ببینم.ببینم که گاهی هم برای خودش زندگی می کند و به کارهایی مشغول است که خوشحالش میکند.گاهی حتی برقصد ، بخواند.من هرگز ندیده ام مادرم برقصد.مادرم کتاب خوانی حرفه ای بود اما هر چه مشکلات بیشتر شد با کتابخانه اش بیشتر غریبه شد.حالا می بینم گاهی کتابی دست میگیرد و همین که عینکش را میزند که شروع کند ماشین لباسشویی هشدار میدهد که کارش تمام شده و یا کسی صدایش میزند و دستور جدیدی دارد.خانه ی ما همیشه تمیز و مرتب است.اما این خانه ی تمیز و مرتب نه مادرم را و نه من را خوشحال نمیکند.چه کسی میگوید یک خانه ی مرتب ناکامی ها و راه های نرفته را جبران میکند؟مادرم راه مادرش را رفت.مادربزرگ من آن وقتی که به دورود مهاجرت می کنند یک زن درس خوانده ی باسواد بوده است.از او میخواهند که به عنوان معلم در مدرسه مشغول به تعلیم شود اما او هم بخاطر بچه هایش قبول نمیکند و به جرگه ی زنانی می پیوندد که لحظه هایشان با حسرت میگذرد.
من قدردان این فداکاری ها نیستم.زنان فداکار زنان خوشحالی نیستند.زنانی که تا پای جان برای زندگی زحمت میکشند تاب سرکشی فرزندان را ندارند و گمان میکنند دستمزدشان اطاعت بی چون و چرای فرزندان است."من این همه زحمت کشیده ام که اینگونه باشی و آنگونه نباشی و...".من زیاد دیده ام مادران امروزی که گاهی برای ورزش و تفریح خودشان وقت میگذارند چگونه قضاوت میشوند و چه بی رحمانه به آنها حمله میشود اما من تحسینشان میکنم و به بچه هایشان غبطه میخورم.
من هم از مادرم چیزهای زیادی یاد گرفتم. یاد گرفتم که مثل او نباشم. یاد گرفتم که فرشته و فداکار و از جان گذشته نباشم. یاد گرفتم که قرار نیست تنها من برای حفظ زندگی بکوشم.من اگر مادرم از یمین رفته من از یسار میروم چرا که نمیخواهم بعدا فرزندم در خلوت خود وقتی به من فکر میکند مرا یک زن زجر کشیده ی غمگین لبریز از حسرت ببیند.
تمام جامعه باید زمینه ی ظهور مادران خوشحال را فراهم کند.این بهترین هدیه ای است که میتوان به زنان داد.فرصت خوشحال بودن و برای خود زندگی کردن.
نیاز به گفتن نیست که من عاشق این دو زن هستم و دستشان را میبوسم.بخاطر تمام عمری که به پای زندگی دیگران گذاشته اند...دوستت دارم ای یاور خسته ی همیشه مومن و عاشق آن چشمهای پر از گفت و گویی هستم که فقط خودم میدانم که چه شبها تا صبح مرا عاشقانه پایید...دوستت دارم مادر عزیزم...
...
نظرات