🖤💔🖤💔🖤💔
💔🖤💔🖤💔
🖤💔🖤💔
💔🖤💔
🖤💔
💔
#عشق.بی.تکرار.من♡♡#پارت.35#ایلین۲ روز هست ک اینجام فقط غذا و آب میدن و برو ب جهنم میرن بیرون هر ۵ دقیقه یکبار هم سهیل میاد تو اتاق و با لحن چندش آوری حرف میزنه و میرع
منو بزارن اول سهیل رو خفه میکنم بعد ارشو
این ارش از بس گفت زن داداش، زن داداش میخوام از کلمه زن داداش عق بزنم
دلم برای همه تنگ شده بود دلم ایهان رو میخواد
الان میفهمم ک چقدر دوسش دارم
دلم میخواد بغلش کنم و بگم خیلی دوست دارم 🙂 اما نمیتونم
تو همین فکر بودم ک ارش اومد داخل
×سلام زن داداش خوبی؟ بیا اینم غذات زن داداش 😁
+بسه دیگه نگو بهم زن داداش بسه
×چشم زن داداش دیگه نمیگم زن داداش
اما مگه شما زن داداش من نیستین زن داداش؟🤨
+وایییی😠کفریم کردی 😤برو بیرون
×عصبانی نشو زن داداش چشم الان میرم بیرون غذات هم نوش جونت زن داداش 😊
تا خواستم ب فش بکشمش زودی خارج شد
همین ک ارش رفت گاوه خونه( سهیل رو میکه😜
اخه یدون در زدن میاد 😛) اومد تو اتاق و ی بسته خیلی بزرگ هم دستش بود
همین جوری ک ب دستش اشاره میکرد ادامه داد...
_ عروسک ببین برات چی خریدم 😌کم کم هم تو ب آرزوت میرسی هم من کارع خدا رو ببین😃
همین طوری ک روبان صورتی جعبه رو باز میکرد فقط حرف میزد
×وقتی ی نفر میگفت کسی ب ی نفر خیانت کرده من باورم نمیشد تا الان ک جلوی چشمام دیدمش
+میشه واضح تر منظورتو بگی منظورت ک.....
با دیدن لباس عروس ک از داخل جعبه بیرون اورده بود حرف تو دهنم ماسید
سهیل _ دیروز می خواستم بیام و ولت کنم اما تو راه خونه ایهان رو دست تو دست ی دخترع دیدم ک داشتن خرید میکردن منم تحمل نکردم بعد از کتک کاری با ایهان رفتم و اینو برات خریدم تا بشی بانوی خونم بشی تک صاحب قلبم😁
الانم بلند شو اینو بپوش.....
دیگه ب بقیه حرفش گوش ندادم
با حرفی ک درمورد ایهان زد خیلی تعجب کرده بودم و گریه ام گرفته بود یعنی چی چه طور ممکنه.....ن صبر کن باید مدرک داشته باشه
همین حرفو بلند ب زبون اوردم.....
🖤💔🖤💔
🖤💔🖤💔🖤💔
💔🖤💔🖤💔
🖤💔🖤💔
💔🖤💔
🖤💔
💔
#عشق.بی.تکرار.من♡♡#پارت.36#کاوهخیلی نگران ایهانم ۲ روزه آیلین نیست مثل دیونه ها نمیدونه چی کار کنه
حتی ب باران( نامزد و عضو جدید رمان ) هم گفتم از دور هوای ایهان رو داشته باشع چون بعد از ایسان باران تنها دختری هست ک ایهان باهاش راحته
فوری زنگ زدم ب بارانم ک با دومین بوق جواب داد
×جانم عزیزم؟
+سلام عشقم کجایی؟ از ایهان چ خبر؟
×هیچی عزیزم خونه آقای احمدی هستم
ایهان هم مثل دیونه ها فقط داد می کشه سر همه مون
ی بار هم از دهنش در رفت گفت تا ۱ روزه دیگه اگه آیلین پیدا نشد خودشو میکشه😱
خیلی میترسم کاوه نکنه بلایی سر خودش بیارع
+هووووف نگران نباش بارانم ایشالا آیلین هم پیداش میشع
با شکستن چیزی اون طرف گوشی استرس گرفتم
_ باران؟ باران؟ چیشده دختر؟.
+ای کاوه توروخدا بیا ایهان باز دیونه شده زده گلدون هارو تیکه تیکه میکنه همش هم زیر سر ایسانه😑
_باش باش اومدم....
قطع کردمو رفت سمت ماشین
خدا بسع دیکه این همه مصیبت برای ایهان زیاده
اولش ک فقیری بعدش مامان و باباش بعد داداشش بعد اون عادت کردن ب عنوان خانواده آقای احمدی
الانم ک عاشق شدع آیلین رو دزدیدن 🤦♀
بس نیست؟؟ اخه چ قدر؟؟؟
حتی ب پلیس هم خبر دادیم اما ی بار میگن شماله ی بار میگن شاید تا الان زنده نباشع ک با این حرف ایهان زد دماغ سرگرد رو شکست 🤕
۲ ساعت پیش هم گفتن قطع امید شدن😭
اخه کجایی تو دختر حتی سهیل هم نیست اونم نمیتونن پیدا کنن🙁
🖤💔🖤💔
🖤💔🖤💔🖤💔
💔🖤💔🖤💔
🖤💔🖤💔
💔🖤💔
🖤💔
💔
#عشق.بی.تکرار.من♡♡#پارت.37#کاوهبا سرعت نور رفتم خونه ایهان از وقتی با ،باران حرف زدم دلم شور میزنه 😰
با صدای ترمز بلندی از ماشین پیاده شدم و تند رفتم خونه...
در بار بود و استرسم بیشتر شد😰
رفتم تو اولین نفری ک دیدم باران بود
×باران عزیزم چیشده؟در چرا بازع
+نگووو کاوه ایهان با همه دعوا کرد و با عصبانیت از خونه زد بیرون اصلانم حالش خوب نبود خیلی میترسم نکنه بلائی سر خودش بیارع😱 من ایهانو مثل داداشم میدونم😔
×نترس بارانم نترس عزیزم الان میرم دنبالش
+کاوه فقط زود تر برو فکر کنم رفته بام تهران
×باشع باشع فعلا خوشگلم
از خاله سارا و ایسان هم خدافظی کردم و تندی
سوار ماشین شدم ک برم بام تهران
تو راه بودم ک ی شماره ناشناس زنگ زد
×الو بلع؟
+..............
×چی😳😭😱وای خدای من
با حرفی ک اون طرف گوشی شنیدم اشک تو چشمام جمع شد😭
حالا چ طوری بهش بگم؟؟😥
🖤💔🖤💔
🖤💔🖤💔🖤💔
💔🖤💔🖤💔
🖤💔🖤💔
💔🖤💔
🖤💔
💔
#عشق.بی.تکرار.من♡♡#پارت.38#ایلینبا عکس هایی ک سهیل نشونم داد نمیتونستم نفس بکشم سرم گیج رفت و ......
وقتی بهوش اومدم همون جایی بودم ک غش کرده بود
😒نکبت ها ب خودشون زحمت ندادن بهم سر بزنن اخه از گاو چ انتظاری دارم من
بلند شدم ک بازم چشمم ب عکس های ایهان و ی دختر خوشگل افتاد
گریم گرفت یعنی اون از من خوشگل تر بود
یعنی چی همین زودی منو یادش رفت
منم ارزو داشتم شده حتی یکبار هم روی خوشبختی رو ببینم
پس چی شد اون وعده هایی ک دادی ایهان؟
تو وسط گریه ام فقط ی اهنگ تو مغزم اکو میشع
دستم و گذاشتم رو گردنبندی ک ایهان داده بود و زمزمه کردم
هر کجا ک باشی تو فکر توعم
حس میکنم پیش منی
باور قلبم اینکه ک ما تا اخرش مال همیم
ماه قشنگ شبام مثل ی خوابی برام
متن آخرش خیلی خوب بود ایهان طوری اومد و طوری رفت رفت ک مثل خواب بود برام
همینجوری گریه میکردم ک سهیل خان
معروف ب گاو اومد تو اتاق
×اهههه دختر چقدر زر زر میکتی تو حتی وقتی غش هم کردی از چشمات اشک می ریخت
دختر هم انقدر زر زرو میشع
بلند شو برو حموم ۲ ساعت دیگه آرایشگر میاد
×برای چی؟؟؟ بازم چتع ؟
+مدرک ک دادم خیانت ایهانت هم ک دیدی
الانم باهام ازدواج میکنی وگرنه دیگه عشقت زنده نیست🤷♀☺️
_سهیل ازت متنفرم اشغال
بدون توجه ب حرفام رفت بیرون....
🖤💔🖤💔