عکس سیب زمینی تنوری
zahra_85
۱۴۱
۶۴۳

سیب زمینی تنوری

۱۳ خرداد ۰۰
#اجباربه#خوشبختی
#فصل_دوم#پارت_شصتو_هفتم
غذامونو اوردن
با دیدنه اون همه غذایه رنگارنگ دهنم اب افتاد
+اخ که گرسنمه نمیدونی اراز ازصبح چقدر گشنگی کشیدم
_مگه اونجا غذا نبوده بخوری
از گوشه چشم نگاش کردم
+نخیر باید یکی غذا میاورد که نیاورد
ابروهاش بالا پرید
_عه.... پس بیا سهمه منم بخور
+نه دیگه اونقدرم گرسنم نیس که متل فیل بخورم همینا کافیه
_من به احسان سپردم براتون غذا بیاره... حتما یادش رفته
شونه ای بالا انداخنم
+شاید
بدون حرف شروع کردیم به خوردن
واقعا خوشمزه بود
بعده شام که ما از همه زودتر تموم کردیم بیکار رو صندلی نشستیمو خیره بقیه شدیم
یکی کنار گوشم گفت
_عاله
با تعجب برگشتمو به دختر کوچولویه مو فرفری خیره شدم با زوق گفتم
+هستی
تو اغوشم گرفتمش
اخ که دلم براش یه ذره شده بود فسقل خانم
بعده یه عالمه چلوندن از اغوشم بیرون اومد
_اخ عاله لهم تردی
+خخخ ببخش خاله از بس زوق کردم
به سمته اراز رفتو و در کمال تعجب دیدم اراز دستاشو به علامت بزن قدش بالا اورد هستیم با خنده دستاشو زد تو دستایه اراز
_ترتوندیم عمو(ترکوندیم عمو😅)
_خخ اره خالت زوق مرگ شد
با تعجب گفتم
+اراز تو... خبر داشتی
_وای عاله تجایی اومدن من عمش نقشه عمو الاز بود
خنده ریزی کردم
+وای اراز مغزت تا کجاها رفته
دستمو تو دستش گرفت
_چون میدونستم هستیو خیلی دوست داری هماهنگ کردم بیاد تا خوشحال تر شی
_عاله عوشحال شدی
+اره خیلی
دوباره تو اغوشم گرفتمو فشردمش
بعد چند دقیقه ولش کردم که با خنده لپمو بوسید
_عاله من الان میام
ودوید رفت
+عه کجا رفت
_الان میاد
بعده چند دقیقه با جعبه ای کادو شده اومد پیشمون
_اینم عدیه من به شما و عمو الاز
ازش گرفتم
+واییی مرسی خاله فداتشم
خنده دلبری کرد
+چال گونتو قربون وروجک
_علوسیتون مبالک... اممم...
دستشو زیر چونش زدو به حالت فکر کردن گفت
_اممم.. مامان.. چی میدف... اههع... اهااااا... عوشبخت شین
خندیدم
+فدایه اون حرف زدنت شم وروجکم
نگاهی به پشت سرش انداخت
به سمتم اومد گونمو بوسید وبعده من رفت سمته اراز گونه اونم بوسید ارازم پیشونیشو بوسید
_من دیه باید بلم مامان بابام منتظلمن... اودابظ..عاله.... اودابظ عمویی
همونطور که داشت ازمون دور میشد گفتم
+ممنون بابت کادوت
خندید
_عدا یکی از اونا بهتون بده
با اینکه متوجه منطورش نشدم اما سری تکون دادم
بعده رفتنش کادورو باز کردم
دره جعبه رو باز کردم
دوتا کفش نوزاد یکی ابی یکی صورتی که دسته کلید بودن
خندیدم حالا متوجه منطورش شدم
اراز صورتیو برداشت
_چه نازن
+اهوم.... هستیم چه وروجکیه
خنده مردانه ای کرد
_اره... کلک چی اورده
+خیلی دلبرن دستش درد نکنه
_اره
دوباره بعده شام اهنگ و رقص شروع شد
اما یکی یکی مهمونا میومدن تبریک میگفتنو هدیه هاشونو میدادنو میرفتن
یه ساعت بعد فقط مهمونایه درجه یک و چندتا از دوستایه منو اراز مونده بودن
سوار ماشینا شدیم ما جلو تر از همه بودیم وبقیه پشت سرمون
یه اهنگ گذاشته بودن و ماشینا پشت سرمون ویراژ میرفتن
نزدیم خونه بودیم نگاهی به عقب انداختم
صندلی عقب پره بادکنک سفیدو قرمز بود
+اراز
_جونم
+این بادکنارو میخوای چیکار کنی
خندید
_هیچکار
+پس سقفو باز کن برن بیرون
نگام کرد
_چشم
اراز سقفو باز کردو همه بادکنکا یکی یکی خارج شدند
صحنه قشنگی بود اسمون پره بادکنک
با پیچیدن تو کوچه ماشینو جلو خونه پارک کردو پیاده شدیم
همه ماشینا دورمون حلقه زدن
همه یه صدا گفتن برقصید خندیدم
_برقصیم
+برقصیم
بچه ها اهنگو پلی کردن
منو وقتی که بغلم کن بغل کن حس دلتنگیم رهاشه
بزار قلبم دوباره بعد سال ها به اون کس که دلم خواست مبتلاشه

منو وقت سکوتم هی صدا کن صدا کن به صدات وابسته ام من
(+همیشه صدام کن اراز به صدات وابسته ام)
نباشی من از هر چی توی دنیاست حتی من از خودم هم خسته ام من(+همیشه باش نباشی خسته ام من)

همه چی مال تو دنبال تو میام عزیزم
تو لب تر کنی هر چی بگی به پات میریزم
(_تو فقط لب تر کن خانمم دنیارو پیشکش میکنم )
همه چی مال تو دنبال تو میام عزیزم
تو لب تر کنی هر چی بگی به پات میریزم
عزیزم همه چیزم تو نباشی به هم میریزم
(دستایه همو گرفته بودیمو میرقصیدیم و اهنگو براهم میخوندیم)
من که خودمو گم کرده بودم تو نگاهت
چه خوبه که بهم زل زدی با چشم سیاهت
(+چشمون سیاهت دلمو برده با خودش)
بهت میگم تو رو میخوام آره به هر زبونی
(_عاشقتم به هر زبونی که بخوای میگم دیوونتم خانمم)
چه خوبه که دوستم داری پیش من میمونی
چه خوبه که دوستم داری پیش من میمونی

همه چی مال تو دنبال تو میام عزیزم
تو لب تر کنی هر چی بگی به پات میریزم

همه چی مال تو دنبال تو میام عزیزم
تو لب تر کنی هر چی بگی به پات میریزم
عزیزم همه چیزم تو نباشی به هم میریزم
(با تموم شدن اهنگ نگاهی به دورمون انداختیم همه ریخته بودن وسط وتکی یا دونفری میرقصیدن)
کم کم وسط خالی شد
دوستا و اشناها اومدن خداحافطی کردن و برامون ارزویه خوشبختی کردن و رفتن
فقط مادر جون پدر ومادرم ارارو ارزو و رها درسا مونده بودن
مادر جون جلو اومد
خندید با گوشه شالش اشکی که داشت میومدو پاک کرد
_ارزوم دیدن دامادیه اولین نوم بود
پیشونیه ارازو بوسید
_دومادیتو دیدم....اگه خدا بخوادو عمرم کفاف بده ارزویه بعدیم دیدنه بچته
_این چه حرفیه مادر جون انشالله صد سال کنارمون باشید
_مرگ حقه مادر
به طرف من اومد
پیشونیمو بوسید
_اومدنت تو خانوادمون یه معجزه بود.... شادی اوردی باخودت... خوشبخت بشی مادر
+ممنون مادر جون
مادر جون ازمون فاصله گرفت پدر ومادرم جلو اومدن
مادرمو تو اغوش گرفتم اشکام چکید خدایا شکرت شکرت که تو بهترین شبم بهتریم کسام کنارمن
_خدارو روزی صد بار شکر میکنم که عروس شدنه دخترمو دیدم که خوشحالیه جگر گوشمو دیدم
+مامانی اشک نریز قربونت برم الان باید خوشحال باشی
_اشک شوقه... اشک خوشحالی از بودنت
خندیدم
+فداتبشم
_خوشبخت بشی دخترکم
بعده مامان بابا اومد اونم تو اغوشم گرفت
_تو این لباس سفید شبیه فرشته ها شدی.... چند سال تو حصرت بودنت و دیدن خوشبختیت سوختم والان
هردورو باهم دارم
+ممنون که هستین بابا
_کنار عشقت سفید بخت بشی بابا
بابا با اشک ازمون جدا شد نگام افتاد به داداشم که کنار ماشین مطلوم خیرم بود دستامو از هم باز کردم بهش اشاره کردم با قدمایه تند به سمتم اومدو خودشو تو اغوشم انداخت
اشک میریخت بی صدا
مغرور بودو نمیخواست کسی اشکاشو ببینه
کنار گوشش لب زدم
+چرا اشک میریزی داداش نازم
_نیومده داری میری ابجی
+کجا برم من که هستم
_خونه شوهرت
میون گریه خندیدم
+قرار نیست که برم سفر قند هار همین جام کنارتونم
_قول میدی زود زود بهمون سر بزنی
+قول میدم
ازم جدا شد گونمو بوسید پیشونیشو بوسیدم با لبخند محوی به سمته پدر مادرم رفت
ارادو ارزو هم اومدن
با لبخند تبریک گفتنو رفتن کنار
نوبت دخترا و احسان بود
برعکس چند دقیقه پیش که همه زار میزدن الان همه با شوخیا وبامزه بازیایه احسان میخندیدن
میون خنده نگام به احسان افتاد که با لبخند محوی خیره رها بود که محجوبانه میخندید
خخخ احسانمونم انگار سرش خورده به جایی دلش لرزیده
سرشو بلند کرد که نگاش به نگام افتاد خنده ای کردم که سرشو پایین انداخت
یه عروسیه دیگه افتادم.....
انشالله پست بعدی اخرین پارت😉
...
نظرات