عکس آش رشـتـہ قــرار مـعـنـوے
زهره
۱۳۱
۱.۳k

آش رشـتـہ قــرار مـعـنـوے

۲۱ خرداد ۰۰
#شهید_مدافع_حرم_عباس_دانشگر

کتاب 《 لبخندی به رنگ شهادت 》 در ۲۷ فصل به زندگی و خاطرات شهید مدافع حرم عباس دانشگر پرداخته...

بخشی از متن 《 چه زیباست که با شهدا دوست و رفیق باشیم و در فراز و نشیب زندگی از آن ها یاد کنیم و به آن ها متوسل شویم تا شهدا همواره از ما دستگیری کنند ؛ چرا که آنان همچون چراغی فروزان مسیر کمال را به انسان نشان می دهند. با شهادت خود کمال انسان را با زیباترین وجه ، در برگ های زرین تاریخ به تصویر می کشند 》

وصیت نامه #شهید_عباس_دانشگر 《 خدایا تو هوشیارمان کن ، تو مرا بیدار کن ، صدای العطش می شنوم ، صدای حرم می آید ، گوش عالم کر است ... خیام می سوزد ، اما دلمان آتش نمی گیرد . مرضی بالاتر از این ؟ چرا درمانی برایش جستجو نمی کنیم ؟ روحمان از بین رفته . سرگرم بازیچه دنیاییم ... 》

🌷🥀🌷🥀🌷🥀🌷🥀🌷🥀🌷🥀
نحـــوه بہ شهـــــادت رسـیـدن عبــــاس دانشگــــــر عزیــز از زبان ســردار ابـاذرے :
" عباس بین در و دیوار سوخت "
وقتی که اباذری هم کم آورد ...
تقصیر نداشت ، عباس پنج سال ، همیشه کنارش بود ...
اباذری راز را فاش کرد ، راز شهادت عباس را ...
آخر میگویند تنها اباذری جسم پاره پاره عباس را دید .
اباذری میگفت بچه ها رو قبل رفتن جمع کردم تو اتاقم گفتم ۱۰ نفرید مطمئن باشید که ۲ تا ۳ نفرتون یا شهید میشن یا مجروح ...
گذشت ... گفت از این جمع همشون هم قسم شده بودن که عباس رو عملیات ها نبرن و کلا مواظبشون باشن این آخرین بار هم خطی که اینا بودن کلا ۸ یا ۹ نفر از بچه های دانشگاه امام حسین بودن که عباس خبر دار میشه بچه ها وضعیتشون خوب نیست .
عباس و یه نفر دیگه با ماشین میرن جلو ، یه جایی کنار دیوار پارک میکنه .
وقتی خواستن بیان پایین ، با موشک ضد تانک ماشین رو میزنن ، تا پیاده بشه " بین در و دیوار " نارنجک منفجر میشه و میسوزه .
حاجی گریه میکرد ، شونه هاش میلرزید ، حاجی گفت من جنازشو دیدم
نه پهلو مونده ... نه صورت ... نه چشم ... عباس خوش سیما بود ،... سیمای قشنگشون گذاشت و رفت ..
آره حقش بود مثل حضرت زهرا (س) شهید بشه ، تو آتیش ، بین در و دیوار با پهلو و صورت زخمی
حاجی براش اسم گذاشت
" عباس ، جوان مومن انقلابی "
...