عکس مربای گل محمدی تازه
سَـــــلویٰ
۱۹۴
۲.۹k

مربای گل محمدی تازه

۲۶ خرداد ۰۰
در منزل دوستی که پسرش دانش‌آموز ابتدایی و داشت تکالیف درسی‌اش را انجام می‌داد بودم
زنگ منزل را زدند و پدربزرگ خانواده از راه رسید.
پدربزرگ با لبخند، یک جعبه مداد رنگی به نوه‌اش داد و گفت: این هم جایزه‌ی نمره‌ی بیست نقاشی‌ات.

پسر ده‌ساله، جعبه‌ی مداد رنگی را گرفت و تشکر کرد
و چند لحظه بعد گفت:
بابابزرگ
باز هم که از این جنس‌های ارزون قیمت خریدی
الآن مداد رنگی‌های خارجی هست که ده برابر این کیفیت داره.

مادر بچه گفت:
می‌بینید آقاجون؟
بچه‌های این دوره و زمونه خیلی باهوش هستند.
اصلاً نمی‌شه گولشون ‌زد و سرشون کلاه گذاشت.

پدربزرگ چیزی نگفت.

برایشان توضیح دادم که این رفتار پسربچه نشانه‌ی هوشمندی نیست،
همان‌طور که هدیه‌ی پدربزرگ برای گول زدن نوه‌اش نیست.

و این داستان را برایشان تعریف کردم

آن زمان که من دانش‌آموز ابتدایی بودم،
خانم‌بزرگ گاهی به دیدنمان می‌آمد و به بچه‌های فامیل هدیه می‌داد،
بیشتر وقت‌ها هدیه‌اش تکه‌های کوچک قند بود.

بار اول که به من تکه قندی داد

یواشکی به پدرم گفتم: این تکه قند کوچک که هدیه نیست

پدرم اخم کرد و گفت: خانم‌بزرگ شما را دوست دارد
هر چه برایتان بیاورد هدیه است،

وقتی خانم‌بزرگ رفت،
پدر برایم توضیح داد که در روزگار کودکی او، قند خیلی کمیاب و گران بوده و بچه‌ها آرزو می‌کردند که بتوانند یک تکه کوچک قند داشته باشند.

خانم‌بزرگ هنوز هم خیال می‌کند که قند، چیز خیلی مهمی است.

بعد گفت: ببین پسرم
قندان خانه پر از قند است،

اما این تکه قند که مادرجان
داده با آن‌ها فرق دارد،
چون نشانه‌ی مهربانی و علاقه‌ی او به شماست.
این تکه قند معنا دارد،
آن قندهای توی قندان فقط شیرین هستند
اما مهربان نیستند.

وقتی کسی به ما هدیه می‌دهد،
منظورش این نیست که ما نمی‌توانیم، مانند آن هدیه را بخریم،
منظورش کمک کردن به ما هم نیست.
او می‌خواهد علاقه‌اش را به ما نشان بدهد
می‌خواهد بگوید که ما را دوست دارد
و این، خیلی باارزش است.

این چیزی است که در هیچ بازاری نیست
و در هیچ مغازه‌ای آن را نمی‌فروشند.

چهل سال از آن دوران گذشته است و من هر وقت به یاد خانم‌بزرگ و تکه قندهای مهربانش می‌افتم،
دهانم شیرین می‌شود،
کامم شیرین می‌شود،
جانم شیرین می‌شود.....

همه می‌توانند پولدار شوند ولی همه نمی‌توانند "بخشنده "شوند؛
پولداری یک مهارته و بخشندگی یک فضیلت

همه می‌توانند درس بخوانند اما همه " فهمیده " نمی‌شوند؛ باسوادی یک مهارته اما فهمیدگی یک فضیلت

همه یاد می‌گیرند زندگی کنند اما همه نمی‌توانند زیبا زندگی کنند؛
زندگی یک عادته اما زیبا زندگی کردن یک فضیلت...


یدنیا ممنون بابت همراهیاتون..

برا این مربا من اصلا رنگ نزدم...رنگ طبیعی خود خودشه...
برا درست کردنشم از مدل خواهر شوهری استفاده کردم..
سه لیوان شکر رو با یک ونیم لیوان اب گذاشتم جوشیدویکم غلیظ شد..یه ذره جوهرلیمو زدم ودو لیوان برگ گل رو ریختم توش وهم زدم..با شعله ملایم حدود ده دقیقه فرصت دادم جوشید..بعد رو در قابلمه یه پارچه تمیز گذاشتم وحرارتو خاموش کردم..گوشه خونه زیر دو تا پتو یروز بهش استراحت دادم وقتی رنگشو دیدم خودم خیلی ذوق زده شدم..هر چقدر که رنگش عالی شده..ولی عطرش نه...البته عطر گلاش کلا خیلی کم بود..چند سال پیش درست کرده بودم عطرش فوق‌العاده بود..ولی رنگش نه...🥴
خلاصه که عطرش با یکم گلاب ناب،رنگش با یکم رنگ خوراکی قابل حله..سخت نگیریم🤗دیگه گاهی وقتا کار از دست کوکبها هم خارجه😅

اگه مرباتون تلخ میشه..
یا گلبرگ گلاتون کوچیک بودن ودر واقع به رشد کافی نرسیدن پس بهتره از گلبرگای درشت ورنگ روشن استفاده کنین..
یا موقع تفت دادن گلبرگا زیادی حرارت دادین..که با این مدلی که من درست کردم اصلا تفت نمیدیم و اینکه رنگ‌ خوراکی هم ممکنه مرباتونو یکم تلخ کنه...
...